چرا دانشجویان باید شهریه بپردازند ولی طلبهها شهریه بگیرند. حتی در میان همین نظرها کسانی هستند که شهریه گرفتن طلاب را با ادبیاتی نهچندان محترمانه، نوعی «مفتخوری» محسوب کردهاند؛ چون دانشجویان درس میخوانند و پول هم میدهند، ولی طلاب درس میخوانند و پول میگیرند.
این تناقض ظاهری را قرار بدهید در کنار اینکه در بسیاری سایتها، مجلات و رسانههای حوزوی به موضوعی به نام «مشکل معیشت طلاب» پرداخته شده است. حتی در سفری که مقام معظم رهبری به قم داشتند، بارها بر لزوم رسیدگی به مشکلات معیشتی طلاب تأکید کردند. و این یعنی که طلبهها مشکل معیشتی دارند و زندگیشان با آرامش مالی و امنیت اقتصادی طی نمیشود. وجود مشکل معیشتی طلاب نیازی به اثبات ندارد؛ برای کسی که اندک آشنایی با طلبهها داشته باشد و به خانه و کاشانه آنها رفت و آمد داشته باشد، به راحتی قابل مشاهده است که بسیاری از طلبهها حتی آنها که وضعیت مالی بهتری دارند، زندگی اقتصادی خود را به سختی میگذرانند. ولی «مشکل معیشت دانشجویان» تعبیری ناآشناست، انگار که دانشجویان، مشکل جدیای برای معیشت خود ندارند.
پیچ ماجرا کجاست؟
دانشجویان هم مشکل اقتصادی دارند ولی برای همه عمر خود دانشجو نیستند. زندگی دانشجویی با همه سختیهای اقتصادیاش، موقتی است. یعنی دانشجویی غالبا مرحلهای مقدماتی برای وارد شدن به بازار کار است. دانشجو با یادگیری علمی معمولا کاربردی و مورد نیاز جامعه، پس از اتمام دوره تحصیل خود به دنبال شغل میرود و با وجود همه نابسامانیهای اقتصادی کشور بالاخره وارد بازار کار میشود. ولی برای طلبهها ماجرا کاملا متفاوت است. مسیر درسی و تحصیلی حوزه علمیه، برای وارد بازار کار شدن طراحی نشده است و نظام آموزشی حوزه علمیه، طلبهها را برای بازار کار، تربیت نمیکند و چه بسا رسالت خود را اساسا اینچنین تعریف نکرده است. مسیر اصلی تحصیلی حوزه، به سمت اجتهاد است.
شهریهای که به طلبهها پرداخت میشود، معادل شهریه دانشجویان نیست؛ بلکه نوعی کمکهزینه علمی است. یعنی مراجع تقلید، بخشی از سهم امام را به طلبهها پرداخت میکنند تا طلبهها وقت خود را به جای کار کردن، صرف کار علمی کنند. ایده پشتیبان چنین کاری، مشابه همان ایدهای است که دانشمندان یا دانشجویان مستعد را بورسیه میکند تا دغدغه شغل را از آنها بگیرد و خیال آنها را از مقوله معیشت راحت کند. این ایده عموما در دانشگاهها و مراکز معتبر علمی دنیا رواج دارد. در حوزه علمیه هم به سبب همین فلسفه وجودی، طلبههای شاغل را از تمام یا بخشی از شهریه محروم میکنند.
ولی دو تفاوت بسیار جدی وجود دارد. اولا شهریه پرداختی به طلبهها، به هیچ وجه پاسخگوی نیازهای معیشتی آنها نیست و این طور نیست که با اکتفا به شهریه، بتوان به راحتی زندگی گذراند. ثانیا طلبههای زیادی هستند که شهریه دریافت میکنند، ولی فعالیت علمی نمیکنند؛ عدهای هم هستند که به خاطر دغدغه شرعی خود، روزی یک یا دو کلاس شرکت میکنند تا به قول معروف، «شهریه خود را حلال کنند.» ولی آیا صرف شرکت کردن در کلاس درس، کار علمی محسوب میشود؟! دیگر کاری به روحانیون مسنی که روزهای خود را به بیکاری کامل و در کنار حوض مدرسه فیضیه میگذرانند کاری نداریم.
طلبههای شاغل، آدمهای بدی نیستند
عبارت «طلاب شاغل» عنوان چندان مثبتی در فضای عمومی حوزه علمیه نیست. طلبه شاغل به طور پیشفرض به کسی گفته میشود که کار علمی (یعنی وظیفه اصلی) خود را کنار گذاشته است و در «ادارهای، جایی» مشغول به کار شده است. ولی واقعیت این است که طلبهها هم مثل بقیه آدمها هستند؛ طلبه یک روز به زندگی خود نگاه میکند و میبیند تنها کاری که میکند این است که روزی چند کلاس میرود، در خانه مطالعه میکند و هنوز آخر ماه نشده، جیبش خالی است. سختیهای مالی او را به این پرسش جدی میکشاند که آیا این کلاس رفتنها و مطالعههای من ارزش این همه سختی مالی و محدودیتهای خانوادهام را دارد؟! بعید است احساس این طلبه، شبیه احساس دانشمندی باشد که زندگی خود را در آزمایشگاه میگذراند و دغدغهاش صرف این میشود که مثلا دانش هستهای کشورش را قدمی جلو ببرد. این احتمال، منطقی است که اگر طلبهای احساس کند فعالیت علمی ندارد، تصمیم بگیرد که دستکم زندگی مادیاش را سر و سامانی بدهد. حتی بسیاری طلبهها دغدغهشان از شاغل شدن، صرفا مالی نیست و چه بسا به دنبال معنابخشی به زندگیشان باشند و اینکه با شغل خود، باری از جامعه بردارند و احساس پوچی و عمر تلف کردن نکنند.
بورسیه برای فعالیت علمی
بورسیه و کمکهزینه علمی و تحصیلی به معنای رایج در مراکز علمی دنیا، با شهریه به معنای فعلی حوزه علمیه تناسب ندارد. علاوه بر اینکه معمولا مبلغ بورسیه علمی به میزانی است که زندگی دانشمند و محصل را تأمین کند، یک ویژگی اساسی دیگر نیز دارد؛ آن هم اینکه فقط در برابر «فعالیت علمی» پرداخت میشود. پژوهشگری که در یک مؤسسه معتبر علمی و دانشگاهی بورسیه میشود، به لحاظ قانونی موظف به انجام فعالیت پژوهشی است و این فعالیت او کاملا دارای استاندارد و روش است. پژوهشگرها معمولا زیر نظر اساتید راهنما و مشاور فعالیت میکنند، در دورههای زمانی مشخص گزارش کار میدهند، تولیدات علمی دارند و حتی در صورت شکست علمی، گزارشی از روند فعالیت خود و علت شکست پروژه ارائه میکنند. پس به این صورت نیست که به کسی به خاطر اینکه روزی یک کلاس شرکت میکند، به صورت ماهیانه و تا پایان عمرش کمکهزینه تحصیلی پرداخت کنند.
ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد
در حال حاضر نزدیک به هشتاد هزار طلبه [این عدد تخمینی است] واجد شرایط دریافت شهریه وجود دارد که برخی از آنها صلاحیت دریافت کمکهزینه تحصیلی به معنای درستش را ندارند و بخشی از این هزینه که توسط مراجع عظام تقلید پرداخت میشود، عملا به هدر میرود. از طرف دیگر، بسیاری از طلاب در حال فعالیت علمی و پژوهشیاند ولی شهریهای که به آنها پرداخت میشود به هیچ وجه کفاف زندگی آنها را نمیدهد و این باعث شده که این طلبهها با مشکل اقتصادی و معیشتی جدی روبهرو شوند و با وجود اینکه تحمل میکنند، ولی ضمانتی وجود ندارد که تا آخر، فعالیت علمی خود را ادامه دهند. چه باید کرد؟
اگر بخواهیم واقعگرا باشیم و پایمان را از گلیممان درازتر نکنیم باید گفت که حل این معضل، نیازمند کار کارشناسی دقیق و آماری است. ولی به ذهن نگارنده این متن چنین میرسد که چند بخش در این پازل به هم ریخته باید مورد توجه قرار گیرد. به طور خلاصه اینکه پرداخت شهریه نباید به صورت یکسان و برای همه طلاب باشد، ولی بهتر است اگر به طلبهای شهریه پرداخت میشود، به میزانی باشد که زندگی او را تأمین کند. در عین حال، بسیاری از نیازهای مالی طلاب نیز باید با تغییر برخی زیرساختهای فرهنگی حوزه، برطرف شود. اما چگونه:
1. شهریه مادام العمر: شایسته است که این شهریه فقط به کسانی تعلق گیرد که زندگی خود را وقف فعالیت علمی و اجتهادی کنند. فعالیت آنها باید دارای استانداردهایی باشد که منجر به پیشبرد علوم دینی و اسلامی شود و در عین حال قابل نظارت و ارزیابی باشد. این شهریه باید به میزانی باشد که هیچ گونه دغدغه شغلی و معیشتی برای محقق و پژوهشگر باقی نگذارد و لازم به ذکر نیست که پرداخت چنین شهریهای باید بسیار معدود و فقط به افراد خیلی خاص، آن هم در مقابل تعهدی متقابل و همراه با نظارتی دقیق و جدی باشد. گرچه پژوهشگران و فعالان علمی هم میتوانند از طریق فعالیتهایی کاملا منطبق و مرتبط با کار علمی خود درآمد داشته باشد. درآمدهایی نظیر انتشار یافتههای علمی خود در قالب کتب و مقالات، تدریس در زمینه پژوهشی و تخصص خود، انجام پروژههای پژوهشی مرتبط با زمینه علمی خود برای ارگانها و سازمانهای مصرفکننده آن رشته علمی و… . تجربه ثابت کرده است که دانشمند اگر واقعا دانشمند باشد، نیازی به جستوجوی پول ندارد و پول خودش به دنبال او میآید. انسانهای عاقل زیادی در سراسر جهان وجود دارند که برای استفاده از دانایی دیگران، هزینه پرداخت میکنند.
2. کمکهزینه کوتاهمدت: این شهریه میتواند برای طلاب سطح مقدمات یا حتی طلاب سه سال ابتدایی حوزه در نظر گرفته شود تا همانطور که از نامش مشخص است، کمکهزینهای باشد تا طلبه بتواند زندگی علمی خود را آغاز کند و تا زمانی که بتواند به ثبات مالی و ثمردهی شغلی برسد، دچار مشکل نشود. طبیعتا این شهریه قرار نیست برای همیشه پرداخت شود و طلبه باید در طول این مدت، درباره آینده علمی و شغلی خود تصمیمگیری کند و بداند که پس از اتمام این شهریه، از چه راهی قرار است امرار معاش کند. تحمل محدودیتهای مالی در این مدت قابل قبول است و طلبه تازهوارد نیز میتواند مانند یک دانشجو، این دوران را با صرفهجویی و قناعت بیشتر طی کنند تا به دوران رفاه بعدی در قالب شغلهای طلبگی یا زندگی پژوهشی و علمی برسند.
3. آموزش کار کردن به طلبهها و قبحزدایی از مفهوم «طلبه شاغل»: قرار نیست همه طلبهها مجتهد و پژوهشگر علمی شوند! نه امکانش هست، نه روش درستی است که همه طلبهها را به سمت اجتهاد سوق داد. خیلی از بارهای جامعه زمین مانده است که به جز طلبهها کسی نمیتواند آنها را بلند کند. حوزه علمیه اما هنوز برنامه خوب و دقیقی برای تأمین این نیازها ندارد یا اگر هم هست، به گستردگی مسیری که برای اجتهاد در نظر گرفته شده است، نیست.
قابل انکار نیست که خیلی از طلبهها بلد نیستند کار کنند! مقصر هم نیستند؛ حوزه علمیه، آن طور که باید طلاب را برای مدیریت مساجد، تبلیغ، قضاوت، اداره محضر، مدیریت هیئتهای مذهبی و دینی، پاسخگویی به مسائل شرعی، تدریس و… تربیت نکرده است و با وجود اینکه مراکزی نظیر سفیران هدایت، مؤسسه قضا، سازمان امور مساجد و مرکز ملی پاسخگویی وجود دارد، همچنان طلبهها برای انجام این کارها آموزش درست نمیبینند و غالبا با استفاده از سلیقه و خلاقیت شخصی خود، این کارها را فرا میگیرند که معایب و پیامدهای خود را به دنبال داشته است و دارد. با همه ایرادهای وارد به نظام دانشگاهی، به هر حال مردم به طور عادی میتوانند به کسی که از دانشگاه تهران مدرک پزشکی گرفته است، اعتماد کنند و بیمار خود را به او بسپارند ولی نمیتوانند به صرف معمم بودن کسی و اینکه ده سال در حوزه علمیه درس خوانده است، یک مسجد را به دست او بسپارند یا او را بالای منبر بفرستند!
نتایج احتمالی این طرح:
به نظر میرسد در صورت شکلگیری این پازل چند تکه، چند اتفاق خوب میافتد. اول اینکه در مجموع، هزینهای که از سهم امام برای پرداخت شهریه طلاب استفاده میشود کاهش مییابد. دیگر اینکه پژوهشگران علوم اسلامی و طلبههایی که توانایی و علاقه لازم برای رسیدن به درجه اجتهاد را دارند، به آرامش روانی لازم برای کار علمی دست پیدا میکنند و دغدغه معیشت، آنها را از زندگی علمیشان دور نمیکند.
دوم اینکه طلاب غیر پژوهشگر نیز به جای وارد شدن به مشاغل غیر طلبگی و کارهای خارج از شأن طلبگی، با هویت طلبگی و حوزوی خود کسب درآمد میکنند و جایگاه اجتماعی پذیرفتنیتری پیدا میکنند و در جایگاه واقعی خود در جامعه خدمت میکنند.
و از همه مهمتر، دست افراد تنبلی که از نام طلبگی سوء استفاده میکنند و با صرف شرکت کردن در یک کلاس درس یا چه بسا صرف یدک کشیدن نام طلبگی، به ارتزاق نامشروع میپردازند، یا افراد سودجویی که هیچ گونه فعالیت علمی و حوزوی ندارند ولی همچنان به خاطر داشتن پرونده حوزوی، شهریه دریافت میکنند، از سهم امام کوتاه میشود و دیگر شاهد پدیدهای به نام «روحانیون بیکار دور حوض فیضیه نشین» نخواهیم بود.
: