اولاً لفظ خدا در زبان فارسی مخفف "خودآ " یعنی خودبه وجود آمده و تقریباً مرادف با واجب الوجود است، یعنی موجودی که وجود برای او ضرورت دارد و عدم برای وی محال است و موجود دیگری به آن وجود نداده است یعنی هُوَ الاَْوَّلُ وَ الاَْخِرُ وَ الظَّـهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ«حدید/3» او اول و آخر و پیدا و نهان اوست و او به هر چیز داناست .از آیه مذکور بر مى آید که خداوند از ازل و ابد بوده و او وجودى بى انتها است که هستیّش از ذات خودش است مثلا شورى غذا از نمک سرچشمه گرفته است ; ولى شورى نمک از چیز دیگرى گرفته نشده ; بلکه خودش شور است و یا روشنى هر چیز از نور است ، ولى روشنى خود نور از چیز دیگر سرچشمه نگرفته بلکه روشنى نور ، ذاتى نور است ثانیاً بیشتر اندیشمندان اسلامی، عالم خلقت را قدیم می دانند. یعنی سابقه ای نمی توان یافت که در آن مخلوقی وجود نداشته باشد. و دلیلشان برای این سخن نیز این است که خداوند جواد (بخشنده) و فیاض است و هرگز ذات اقدس الهی، بدون فیض و جود نیست. وخداوند متعال فیاض علىالاطلاق است پس همواره وجود بخشی کرده است ، ومنظور از عالم خلقت، عالمی بسیار گسترده تر از عالم ماده است.
پیامبر (ص) فرموده اند: همانا این زمین و هر که بر آن است در برابر آنچه زیر آن قرار گرفته همچون حلقهاى است که در سرزمینى پهناور و خالى از سکنه افتاده باشد، و این هر دو با آنچه در آنها و بر آنهاست در برابر آنچه زیر آن است چون حلقهاى است که در فلاتى پرت، افتاده است، و همچنین است سومى تا آنکه به هفتمى مىرسد، سپس این آیه را تلاوت فرمود: ... خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ[1]
و فلاسفه نیز سخن از عالم مثال و عالم عقول گفته اند که غیر از این عالم مشهود ماست. و همه آن ها مخلوق خداوند هستند. و در آن ها نیز زمان وجود ندارد.
و بیان این نکته نیز خالی از فایده نیست که همین عالم مادی نیز سابقه ای بسیار طولانی دارد:
امام سجاد (ع) فرمودند :آیا تو خیال می کنى خداوند جز شما چیزى نیافریده است؟ به خدا سوگند ، خداوند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید که تو در آخرین عالم ، قرار گرفتهاى. »[2]
و امام باقر (ع) فرموده اند: شاید تو بر این پنداری که خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشرى را نیافریده است؟ آرى به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهانها و آن آدمیان هستى. »[3]
برای مطالعه بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمائید.
1. مقالات فلسفى ، شهید مطهرى ، ص86 ـ 90
2. .اصول فلسفه و روش رئالیسم ،علامه طباطبایى ، با پاورقی شهید مطهرى ، جلد پنجم
[1]. کافی ج 8 ص 154.
[2]. بحار الأنوا ؛ ج 25 ؛ ص25.
[3]. الخصال ؛ج2 ؛ص652.
: