دستور صریح مقام رسالت و ائمهاطهار، در زمینه ارزیابى روایات مشتبه الحال یعنى: عرضه بر کتاب و محکمات شرع. امام جعفرصادق(ع) در این باره به ابن ابى یعفور فرمود: «اذا ورد علیکمحدیث فوجدتم لهشاهدا من کتابالله او من قول رسولالله، و الا فالذىجاءکم به اولى به». (1) همچنین: «کل شئ مردود الىالکتاب و السنه و کل حدیث لایوافقکتابالله فهو زخرف» اى باطل (2) پیامبر گرامى (ص) در منى ضمن ایراد خطبهاى فرمودند:«ایهاالناس، ما جاءکم عنى یوافق کتابالله فانا قلته، و ما جاءکم یخالفکتابالله فلم اقله» (3) امام علىبنموسىالرضا(ع) فرمود: «فى اخبارنا محکما کمحکمالقرآن، و متشابها کمتشابه القرآن. فردوا متشابهها الى محکمها، و لا تتبعوامتشابهها دون محکمها فتضلوا» (4) مقصود آن است که در موارد مشتبهالحال، اقوال و روایات رابر اصول و محکمات شریعت عرضه کنید زیرا مقصود ازکتاب و سنت قطعى، همان محکمات دین است که بر اصولو پایههاى برهان عقلى استوار است، و نام بردن از کتاب وسنت نیز کنایه از مطلق محکمات دین است. لذا در صحیحهجمیل بن دراج از امام صادق(ع) آمده است: «ان على کل حقحقیقة، و ان على صواب نورا. فما وافق کتابالله فخذوه و ما خالفکتابالله فدعوه» (5) امام مهدى(علیه السلام) مى فرماید: (أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ) ; امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم. شرح این حدیث، از جمله مطالبى است که امام زمان(علیه السلام) در جواب مسائل اسحاق بن یعقوب فرموده اند. در این حدیث شریف، حضرت به وظیفه ى شیعیان در حوادث پیش آمده در عصر غیبت اشاره کرده اند.حضرت، شیعیان را براى فهمیدن احکام شرعى و سایر مسائل اجتماعى، به راویان احادیث، که همان فقهاى شیعه هستند، ارجاع مى دهد; زیرا آنان هستند که احادیث را خوب فهمیده اند، و عام و خاص، محکم و متشابه، و صحیح و باطل را مى شناسند.«روات حدیث» از نظر حضرت(علیه السلام) کسانى نیستند که روایت را فقط نقل مى کنند بدون این که آن را درست بفهمند; زیرا چنین افرادى، نمى توانند گره از مشکلات فقهى و ... بگشایند.رجوع به فقها در عصر غیبت، نه یک امر مستحب، بلکه یک واجب شرعى است; زیرا، آنان منصوب امام براى این کار هستند و از فرمان حضرت نمى توان تخلّف کرد1) وسائلالشیعه، ج 27، ص 110، رقم 11. 2) همان، ص 111، رقم 14 (3) همان، رقم 15. 4) همان، ص 115، رقم 22 5) همان، ص 119، رقم 34