نورى (م1320ق) در «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب حسین بن همدان آورده است:
مفضّل، فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل مى کند که: خداوند بر حزقیلْ وحى فرستاد که: «این روز، روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد کرده ام هر مؤمنى در این روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است». المهذّب البارع، ج2، ص195-196
بخارى (194-256ق) در «التاریخ الکبیر» چنین روایت مى کند:
سعر تمیمى گوید: براى على(ع) فالوده آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز کنید! مستدرک الوسائل، ج1،ص471؛ (چاپ سنگى) ج6، ص354
بیرونى (م440ق) در «الآثار الباقیة» آورده است:
در نوروز، جامى سیمین، پر از حلوا، براى پیغمبر(ص) هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: «این چیست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسید: «نوروز چیست؟» گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: «آرى در این روز بود که خداوند، عسکره را زنده کرد». پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: «عسکره، هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ، ترک دیار کرده، سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: "بمیرید" پس مردند. پس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند. از این روست که سنّت آب پاشیدن [ در نوروز ]، رواج یافته است». آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحابْ قسمت کرد و فرمود: کاش هر روز براى ما نوروز بود!
الآثار الباقیة، بغداد: مکتبة المثنّى، ص230 .