ملا صدرا در(1) چنین مى گوید:( ... نابود باد فلسفه و حکمتى که قواعد و یافته هایش مطابق با کتاب الهى و سنت نبوى نباشد...).فی عنایته تعالی فی خلق ألأرض و ما علیها لینتفع بها ألإنسان... منها تولد الحیوانات المختلفه... بعضها للأکل و بعضها للرکوب والزینة و بعضها للحمل و بعضها للتجمل و الراحة و بعضها للنکاح و بعضها للملابس و البیت و ألأثاث ،ملاهادی سبزواری:اینکه صدرالدین زنان را در عدد حیوانات در آورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته اند. و اغلبشان سیرت چهارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان داده اند تا مردان از مصاحبت با آنها متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام، مثل طلاق و نشوز و... بر زنان چیرگی داده است(2) در پایان لازم است بدانیم که فهمیدن این مطالب مستلزم مطالعه و تحصیل دقیق منطق و دوره کامل اسفار أربعه می باشد
(2) اسفار اربعه جلد 7 فصل13 (1) اسفار، ج 8، ص 303
حال آیا ملاصدرا زنان را از حیوانات می داند؟ چرا چنین نظری دارد؟ چند نکته : فالیتأمل ایها المتأمل جیدا لأجل اینکه ، این توجیهات آیا جالب بود یا نه ؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!
1- ما معتقد به عصمت 14 نور پاک هستیم و هر کسی غیر آنها را (در بعد از رسالت حضرت خاتم ص) غیر معصوم می دانیم. بنابراین این گونه نیست که هر عالمی هر چه گفت، مورد قبول باشد.
2- عده ای در این زمینه ها با منشی کاملا غیر منطقی عمل می کنند. وجود یک خطا و دو خطا در گفتار و نوشتار کسی، به این معنا نیست که آن شخص منحط بوده و هیچ جایی برای استفاده ندارد. فرض کنید با متبحرترین جراح مغز مواجه هستیم و به تخصص او برای درمان مریضی نیاز داریم، از طرفی نیز می دانیم که مثلا او با فحاش است، آیا در این جا حکم می کنیم که این جراح نباید عمل را انجام دهد؟ ملاصدرا فلسفه ای بسیار عظیم ارائه کرده و می توان از مطالب او بهره های فراوان برد. و حتی اگر فرض کنیم که او چنین مطالبی را گفته، نباید دلیلی برای انکار سخنان صحیح او باشد. مگر اینکه کسی قصد هوچی گری داشته باشید، که با این رویه هیچ دانشمند و عالمی، باقی نخواهد ماند. (مگر معصومان)
3- قبل از قضاوت درباره یک بحث علمی بهتر است که با ادبیات آن علم آشنا شویم. در منطق، انسان را به حیوان ناطق تعریف می کنند. و حیوان به معنای موجودی است که جسم و رشد حس دارد، و دارای حرکت ارادی می باشد. این خصیصه ها بین همه حیوانات وجود دارد و انسان نیز از آنها بهره مند هست و با بهره مندی از عقل انسان متمایز از سایر حیوانات می شود. به زبان اهل منطق و فلسفه، جنس انسان، حیوانیت است و فصل او ناطق بودن (عقل) است. بنابراین با درک ادبیات منطقی و فلسفی، باید در معنای حیوان دقت کنیم.
4- کلامی که ملاصدرا بیان کرده، این است:
«و منها تولد الحیوانات المختلفة... بعضها للنکاح وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً»«1» از انواع عنایات الهی تولد حیوانات مختلف است که بعضی از آن ها برای نکاح هستند سپس این آیه شریفه را می نویسد که خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد.[نحل/72]
در این جا چند نکته باید مد نظر قرار بگیرد:
اولا معنایی که از حیوان در بند قبلی ارائه دادیم.
ثانیا در این جا ملاصدرا، در شمردن فایده خلق حیوانات، یکی از فواید آن را نکاح می داند. آیا نکاح امری مرتبط به زن است و به مرد ربطی ندارد؟ اگر بخواهیم از این کلمه توهین به زن ها را استفاده کنیم، چرا معتقد به حیوان نامیدن مردها نشویم؟ همان گونه که مرد با زن نکاح می کند، زن نیز با مرد نکاح می کند و نکاح امری دارای دو طرف است! و خود صدرا نیز به این دو طرفه بودن تصریح می کند.(محبة «الرجال للنساء و محبة النساء للرجال طلبا للنکاح؛«2» محبت مرد برای زن و محبت زن برای مرد برای امر نکاح»
ثالثا ملاصدرا در تائید سخن خود، آیه قرآن را بیان می کند که در آن صریحا هم جنس بودن مرد و زن بیان شده است.
با این حساب آیا نباید بگوییم که منظور صدرا درباره امور جسمی نکاح است که در جسم انسانی از منظر فلسفی، تعبیر حیوان امری کاملا رایج است و هیچ گونه توهینی نیز به همراه ندارد؟
خصوصا با توجه به بعضی عبارت های همین کتاب ملاصدرا که در یک جا می نویسد:
«و اعلم أن العشق أقسام و المحبة متشعبة و المحبوبات کثیرة لا تحصى حسب تکثر الأنواع و الأشخاص. فمن أنواع المحبة محبة النفوس الحیوانیة للنکاح و السفاد لما فیه من حکمة بقاء النسل و حفظ النوع.«3» بدان که عشق اقسامی دارد و محبت چند نوع است. و محبوب ها زیاد هستند که با توجه به تکثر انواع و اشخاص آنها قابل شمارش نیستند. از انواع محبت، محبت نفس های حیوانی در امر نکاح است! و این محبت به خاطر حکمت باقی ماندن نسل انسان است!»
صدرا در قسمت دیگری از کتاب خود این گونه می گوید:
درباره عشق جوانان در مقابل صورت نیکو، نظر حکما مختلف است. بعضی آن را نیک می دانند و بعضی زشت و مذموم! عده ای آن را سرزنش کرده و آن را رذیلت شمرده اند و بدی هایش را شمرده اند و عده ای آن را فضیلت انسانی شمرده اند و مدحش کرده اند و عده ای ماهیت آن را نفهمیده اند و عده ای آن را مرض انسانی دانسته اند!
سپس به بیان نظر خود می پردازد و نفوس دارای قلب لطیف و طبع دقیق و نفس مهربان را خالی از این نوع علاقه نمی داند و سپس می گوید که عده ای طبع سخت و قساوت قلب دارند، از این نوع محبت خالی هستند و به صرف دوستی زنان برای مردان و مردان برای زنان در امر ازدواج اکتفا کرده اند. همچنان که در سایر حیوانات نیز محبت ازدواج وجود دارد و فایده این محبت باقی ماندن نسل است!
«و لکن وجدنا سائر النفوس الغلیظة و القلوب القاسیة و الطبائع الجافیة من الأکراد و الأعراب و الترک و الزنج خالیة عن هذا النوع من المحبة و إنما اقتصر أکثرهم على محبة الرجال للنساء و محبة النساء للرجال طلبا للنکاح و السفاد کما فی طباع سائر الحیوانات المرتکزة فیها حب الازدواج و السفاد و الغرض منها فی الطبیعة إبقاء النسل»«4»
آیا با توجه به این مطلب جایی برای سرزنش ملاصدرا باقی می ماند؟ آیا کسی می تواند منکر شود که انسان به طور غریزی به جنس مقابل کشش دارد، و این میل غریزی او، امری مشترک با سایر حیوانات است و از نظر فلسفی یکسان شمردن آن با امور جسمانی انسانی (حیوانیت) هیچ اشکالی ندارد؟
«1». الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج7، ص: 137. «2». الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج7، 172. «3»الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج7، ص: 164.«4». الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج7، ص: 172