شیوه قرآن به گونه اى است که اصول کلى احکام، عقاید و اخلاق را بیان مى فرماید و به جزئیات نمى پردازد نمونه بارز آن مسأله نماز و حج مى باشد که تعداد رکعت ها و کیفیت خواندن و انجام دادن حج بیان نشده است از این رو در فهم قرآن و دستورات آن تنها قرآن کافى نیست بلکه وجود مبارک پیامبر اکرم ضرورى مى باشد تا با تفسیر قرآن، ریز و جزئیات احکام و عقاید را در رفتار و گفتار خویش براى امت تبیین فرماید. که از آن به سنت یاد مى شود. در آیات خمس و زکات نوع مالى که زکات و خمس باید داده شود و همچنین شرایط و خصوصیات بیان نشده است. از این رو اگر درباره هر مسأله جزیى و ریز بخواهیم به قرآن مراجعه کنیم و آن را در قرآن بیابیم و اگر نیافتیم به آن باور نداشته باشیم، صحیح نمى باشد زیرا بسیارى از احکام و عقایدى وجود دارد که مسلمانان به آن عمل و یا عقیده دارند و در قرآن به صراحت از آن یادى نشده است. از این رو براى دست یابى به عقاید و احکام صحیح اسلام بایستى به سنت صحیح و مورد اطمینان مراجعه کنیم.
در آیه اى که مربوط به خمس است سه چیز مشخص شده است:
1. خمس در اموالى که به غنیمت گرفته شده است.
2. اندازه انفاق واجب در غنایم یک پنجم مى باشد نه کمتر و نه بیشتر.
3. کسانى که خمس به آنان پرداخت مى شود.
یکى از ابهاماتى که در آیه وجود دارد این است که مقصود از غنایم چیست؟ آیا منحصر در غنایم جنگى است یا مجموعه غنیمت هایى که از نظر عرف و لغت به آن غنیمت گفته مى شود و در بر مى گیرد. در پاسخ به این سؤال باید به سنت مراجعه شود و با مراجعه به سنت روشن مى شود که خمس فقط در غنایم جنگى نیست بلکه غیر آن را در بر مى گیرد. البته با اختلافاتى که در مذاهب اسلامى به چشم مى خورد دایره آن محدود یا گسترده مى شود. برخى دایره خمس را در هر نوع غنیمتى که از نظر عرف و لغت به آن غنیمت گفته مى شود، گسترش مى دهند، که نظریه شیعه است و برخى دیگر دایره را محدود به غنایم جنگى و رکاز و معادن مى دانند. (نظریه اهل سنت است)1) از آنجا که این گونه مباحث فقهى جایگاه اجتهاد فقهاى مذاهب مى باشد بایستى در ارائه نظر مذاهب دیدگاه هاى بزرگان آنان را مورد توجه قرار داده پیش از بیان دیدگاه علما به ریشه اختلافات اشاره مى کنیم: با توجه به این که در قرآن مفهوم غنیمت روشن بیان نشده بایستى به لغت و عرف پس از آن به روایات مراجعه کنیم تا جزئیات مسأله روشن شود. در لغت: با مراجعه به کتاب هاى لغوى اصیل مفهوم غنیمت به خوبى روشن مى شود، زیرا از نظر لغویون غنیمت بر هر مالى و سرمایه اى که انسان بدست مى آورد خواه از راه گنج، معادن، غنایم جنگى و معاطلت باشد، اطلاق مى شود.
راغب اصفهانى مى نویسد: «غنم و عنم: به معناى دست یابى و رسیدن به چیزى است، سپس در هر چیزى که انسان به آن دست پیدا کند خواه از طریق جنگ یا غیر جنگ باشد: واعلموا انما غنمتم من شى فکلوا مما غنتم فعند الله مغانم کثیراً.
[1]. اهل سنت در رکاز که به مالى اطلاق مى شود که در زمین مدفون باشد، خمس را واجب مى دانند بر اساس روایتى که از ابوهریره نقل مى کنند: و فى الرکاز الخمس، بنابراین اهل سنت خمس را منحصر در غنایم جنگى نمى دانند گرچه دایره آن را محدود مى کنند، ولى شیعه در سودهاى معاملات و سرمایه هایى که یک سال بر آن بگذرد به جاى زکات آن را مشمول غنیمت مى دانند. ولى اهل سنت زکات را در چنین اموال و سرمایه هایى واجب مى دانند. بنابراین اهل سنت نمى توانند بر شیعه اشکال کنند که به چه دلیل شما خمس را واجب مى دانید زیرا در پاسخ گفته مى شود که به هما دلیلى که شما زکات را در مال التجازو واجب کردید، شیعه به دلیل بر خمس دارد. شما چه دلیلى دارید که زکات در زمان پیامبر(ص) بر سرمایه تجارت وجود داشته است؟ آیا غیر از اجتهاد علماى شما بوده، که دلایل عقلى استفاده کرده اید همین پاسخ را شیعیان نیز مطرح مى کنند. روشن است که دلایل شیعه بر وجوب خمس بسیار قوى تر از دلایل و جوب زکات است که شما ادعا مى کنند. زیرا وجوب زکات بر این اموال مخالف نص روایاتى است که خودتان آن ها را قبول دارید. و روشن است که روایات مقدم است چون آیات در مقام بیان همه جزئیات نیست بلکه در مقام تشریع احکام مى باشد بنابراین شما نمى توانیم با تمسک به عموم آیات اثبات وجوب زکات در سرمایه تجارت کنید.بیشتر اهل سنّت بر این باورند که تنها به غنایم جنگی و گنج خمس تعلق میگیرد.(1) امّا فقیهان شیعی معتقدند: خمس در هفت چیز واجب است:1غنایم جنگی، 2. غواصی (اشیایی که با فرورفتن در آب دریاها به دست میآید)، 4. گنج، 4. معدن، 5. سود تجارت، 6. مال حلال مخلوط به حرام، 7. زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد.
پنج قسم اول مورد اتفاق شیعه و دو قسم اخیر نظر مشهور آنان میباشد.
در زمان رسول خدا (ص) و امام علی (ع) نیز خمس گرفته میشد. زیرا در قرآن به آن تصریح شده است درآیه 41 سوره انفال آمده است:. (واعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل ان کنتم امنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان و الله علی کل شیء قدیر ) وطبیعی است که پیامبر وامام علی (ع) به آن عمل نمایند) .
اولین باری که در تاریخ اسلام خمس گرفته شد، بعد از جنگ بدر بود که آیه خمس در مورد غنایم نازل شد. بعد در سیره پیامبر و امام علی و دیگر امامان معصوم (ع) به مرور زمان با توجه به شرایط زمان و مکان حد و مرزهای خمس مشخص شد. چنان که در نهج البلاغه به خمس تصریح شده است ; در قصار الحکم شمارهء 270فرموده : اموال بر چهارقسم است : والخُمس فوضعه الله حیث وضعه
امام صادق(ع) نیز فرمود: «هرگاه غنیمت را نزد پیامبر(ص) میآوردند، آن را پنج قسمت تقسیم میکرد: یک قسمت آن را خودش برمیداشت و بقیه را بین جنگجویان تقسیم مینمود. یک پنجم را که خود برمیداشت به پنج قسمت تقسیم می نمود، که یک قسمت را خودش بر می داشت و چهار قسمت دیگر را بین خویشاوندان، مساکین، یتیمان و در راه ماندگان تقسیم میکرد. امام علی(ع) نیز چنین مینمود».(2)
1- ر.1ک: مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسة، ص 186 و خویی، سیدابوالقاسم، مستند العروة الوثقی، کتاب الخمس، ص 197.
2ـ وسائل الشیعه، ج 6، ص 356.
1 - در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که از جمله وصایاى پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) به على (علیه السلام) این بود : یا على کفر بالله العظیم من هذه الامه عشرة ، و عد منهم مانع الزکاة ... ثم قال یا على ! من منع قیراطا من زکات ماله فلیس بمؤمن و لا مسلم و لا کرامة ، یا على ! تارک الزکات یسئل الله الرجعة الى الدنیا ، و ذلک قوله عز و جل حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون ... : اى على ! ده طایفه از این امت به خداوند بزرگ کافر شده اند ، و یکى از این ده گروه را مانع الزکات شمرد ... سپس فرمود : اى على ! هر کس قیراطى از زکات مالش را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى در پیشگاه خدا ندارد .
اى على !تارک الزکات به هنگام مرگ تقاضاى بازگشت به این دنیا (براى جبران گناه عظیم خود مى کند اما پذیرفته نمى شود ) و این همان است که خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده : زمانى که مرگ یکى از آنها فرا رسد مى گوید پروردگارا ! مرا بازگردانید ( اما پاسخ منفى مى شنود ) ... .
2-در حدیث دیگرى از امام صادق آمده است :ان الله عز و جل فرض للفقراء فى اموال الاغنیاء فریضة لا یحمدون الا بادائها و هى الزکاة بها حقنوا دمائهم و بها سموا مسلمین : خداوند بزرگ براى فقیران در اموال اغنیا فریضه اى قرار داده که جز با اداء آن شایسته ستایش نیستند ، و آن زکات است که به وسیله آن خون خود را حفظ مى کنند و نام مسلمان بر آنها گذارده مى شود .
3 - بالاخره در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم : من منع قیراطا من الزکاة فلیمت ان شاء یهودیا او نصرانیا : کسى که قیراطى از زکات را منع . کند یا باید یهودى از دنیا برود یا نصرانى . تفسیر نمونه ج : 20 ص : 220
: زکات
مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، مانع الزکات را مىکشد. قَالَ الصَّادِقُ(ع) : دمان فی الإسلام حلال من الله عز و جل لا یقضی فیهما أحد بحکم الله حتى یبعث الله عز و جل القائم من أهل البیت(ع)فیحکم فیهما بحکم الله عز و جل لا یرید على ذلک بینة الزانی المحصن یرجمه و مانع الزکاة یضرب رقبته کمالالدین، ج2، ص671
آیا پرداخت نصف خمس به سادات تبعیض خویشاوندى و امتیاز نژادى نیست؟
اولا: خمس به همه سادات داده نمىشود، بلکه به فقراء سادات.
ثانیا: تنها به مقدار نیاز یک سال نه بیشتر؛ بنابراین مخصوص از کارمانده ها، کودکان و یتیمان و...
رابعا: از نصف خمس مىتوانند استفاده کنند نه آنکه تمام خمس مال آنهاست، بلکه به مقدار رفع نیاز و باقى به خزانه دولت ریخته می شود؛ همانگونه که اگر خمس کم بود باید از بیت المال و یا سهم زکات به آنهاداد. بنابراین دو صندوق است؛ یکى خمس یکى زکات هر صندوقى یکنواخت(تامین نیاز یک سال براى کسانی که بالقوه و نه بالفعل درآمدى ندارند) سادات از خمس و بقیه از زکات سهم دارند فرق زکات و خمس از مالیات و جزء اموال عمومى، ولى خمس از اموال هائى است که مربوط به حکومت است و پیامبر(ص)خواسته تا دست بستگان خود را از اموال عمومى دور نگهدارد تا نگویند پیامبر(ص)خواسته تا دست بستگان خودرا بر اموال عمومى حاکم کند و اگر فقیرى در سادات بود خود حکومت او را به مقدار سایر فقراء تامین کند.
جدا شدن دو صندوق (خمس - زکات) براى مشخص شدن سادات است. تا نسب پیغمبر از بین نرود و هر سیدى نشانهاى از پیغمبر باشد.
تا محبت مردم به سادات سبب قرب آنها به رسول الله باشد. رسول الله(ص)فرمودند: "من شفیع چهارگروه هستم:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ یوْمَ الْقِیامَةِ:
الف:الْمُکرِمُ لِذُرِّیتِی مِنْ بَعْدِی
ب:وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ
ج:وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیهِ
د:وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ[عیون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص253].
حفظ حوزهها،سهم امام(ع)پشتوانه مرزبانان دین است
قَالَ الْهَادِی(ع):لو لا من یبقى بعد غیبة (قائمنا) الإمام من العلماء الداعین إلیه و الدالین علیه و الذابین (عنه) و عن دینه بحجج الله و المنقذین لضعفاء عباد الله من شباک إبلیس و مردته (و من فخاخ النواصب) لما بقی أحد إلا ارتد عن دین الله و لکنهم الذین یمسکون أزمة قلوب ضعفاء الشیعة کما یمسک صاحب السفینة سکانها أولئک هم الأفضلون عند الله عز و جل[عوالی اللآلی، ج1، ص19].
قَالَ الصَّادِقُ(ع):علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر (مرز) الذی یلی إبلیس و عفاریته یمنعوهم عن الخروج على ضعفاء شیعتنا و عن أن یتسلط علیهم إبلیس و شیعته و النواصب ألا فمن انتصب لذلک من شیعتنا کان أفضل ممن جاهد الروم و الترک و الخزر ألف ألف مرة لأنه یدفع عن أدیان محبینا و ذلک یدفع عن أبدانهم احتجاج، ج1، ص17].
بررسی آیه خمس
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ[انفال/41].
جمله آخر همه تاکید است. غنیمت به چیزهائى که بدون دردسر به دست مىآید و مخصوص غنائم جنگى نیست. غنم یعنى رسیدن به گوسفند سپس رسیدن به هر چیز گفته شده. فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ[نساء/94
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع):اغْتَنَمَ الْمَهَلَ[نهج البلاغه، خطبه 76
سئوال: مورد آیه غنائم جنگى است؟
پاسخ: مورد آیهما آتاکمُ الرَّسُولُ[حشر/7هم فیىء است، ولى یک قانون کلى استلا تُکلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها[بقره/233اجرت زنان شیرده است، ولى یک قانون کلى است
قرطبى، ج4، ص284 وج15، ص164 و روح المعانى آلوسى، ج10. ص2 و المنار، ج10، ص307
گفتهاند که معناى لغوى غنیمت مخصوص غنائم جنگى نیست. از همه گذشته بر فرض آیه غنائم جنگى را بگوید، خمس سایر چیزها را از روایات مىفهمیم، مثلا نماز یومیه و طواف را در قرآن ونماز آیات را از حدیث مىفهمیم.
مثلا بعضى از غسل ها را در قرآن و بعضى دیگر را از حدیث مىفهمیم.
نکته: وجود لام در سه مورد اولى و عدم آن در سه مورد دیگر اشاره به چیست؟
اشاره به این است که آن سه مورد مالک و متصدى هستند و سه مورد دیگر مصرف هستند نه مالک و متصدى.
در قرآن مىفرماید:وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیتِ[آل عمران/97].
اما مسائل میقات، لباس کندن، لبیک گفتن، تعداد طواف و سعى و رمى جمرات، در قرآن نیست. و ما از سنت پیامبر و اهل بیت اینها را می فهمیمما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ[حشر/7].
در آیه خمس نیز کیفیت آن را از روایات استفاده مىکنیم. قَالَ الرِّضَا(ع):إِنَّ الْخُمُسَ بَعْدَ الْمَئُونَةِ[من لا یحضره الفقیه، ج2، ص42].
1- در قرآن در دو موردلِلّهِآمده 1- حج:وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیتِ[آل عمران/97].
2- خمس:فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ[انفال/41].
سهم خدا باید در راه اهداف الهى صرف شود: 1- قانون الهى 2- شناخت خدا 3- اجراى احکام
سهم پیامبر باید در راه حفظ مکتب و امت پیامبر صرف شود نه شخص پیغمبر(آرى پیامبرى که اجازه نداد پرده گل دار در برابرش باشد چگونه حاضر است خمس صرف منافع شخصى اش شود).
کلمهوَ لِذِی الْقُرْبى[انفال/41].
غیر از ذوى القربى استذِی الْقُرْبىشخص خاص است ولىذَوِی الْقُرْبى[بقره/177].
همه بستگان هستند. روایات ذى القربى را امام معصوم معرفى کرده است. این سهم صرف زندگى شخصى امام نمىشود، بلکه در راه اهداف امامت صرف مىشود.
سه سهم دیگر مربوط به فقراى جامعه است.
در یک حرکت عمومى باید اقویا ضعفا را تقویت کنند.
زندگى اجتماعى حکومت لازم دارد. حکومت خرج دارد. خرجش را باید خود مردم بدهند، لکن از مردم گرفتنها فرق دارد. از باب نمونه.
به مردم اطمینان است تا خودشان حساب کنند.
به محبوبترین فرد و عالمترین و باتقواترین انسانها مىدهد.
پرداختن را غنیمت مىدانند نه غرامت.
تنها از طبقهاى که در رفاهند و از مخارج سالانه اضافه دارند گرفته نمى شود.
هدف گیرنده نیز رشد دادن است: قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنِّی لآَخُذُ مِنْ أَحَدِکمُ الدِّرْهَمَ وَ إِنِّی لَمِنْ أَکثَرِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَالًا مَا أُرِیدُ بِذَلِک إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا[کافى، ج1، ص538].
8- زمینه منت و تحقیر ندارد، زیرا مردم به فقیه می دهند و مستحقان از او مىگیرند.
9- قَالَ الرِّضَا(ع):فَعَلَى کلِّ مَنْ غَنِمَ مِنْ هَذِهِ الْوُجُوهِ مَالًا فَعَلَیهِ الْخُمُسُ فَإِنْ أَخْرَجَهُ فَقَدْ أَدَّى حَقَّ اللَّهِ مَا عَلَیهِ وَ تَعَرَّضَ لِلْمَزِیدِ وَ حَلَّ لَهُ بَاقِی مَالِهِ وَ طَابَ وَ کانَ اللَّهُ أَقْدَرَ عَلَى إِنْجَازِ مَا وَعَدَهُ الْعِبَادَ مِنَ الْمَزِیدِ وَ التَّطْهِیرِ مِنَ الْبُخْلِ عَلَى أَنْ یغْنِی نَفْسَهُ مِمَّا فِی یدَیهِ مِنَ الْحَرَامِ الَّذِی بَخِلَ فِیهِ بَلْ قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الآخِرَةَ وَ ذَلِک هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَخْرِجُوا حَقَّ اللَّهِ مِمَّا فِی أَیدِیکمْ یبَارِک اللَّهُ لَکمْ فِی بَاقِیهِ وَ یزْکو فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَنِی وَ نَحْنُ الْفُقَرَاءُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُلَنْ ینالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماوها وَ لکنْ ینالُهُ التَّقْوى مِنْکمْ[(حج/37)]فَلَا تَدَعُوا التَّقَرُّبَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَلِیلِ وَ الْکثِیرِ عَلَى حَسَبِ الْإِمْکانِ وَ بَادِرُوا بِذَلِک الْحَوَادِثَ وَ احْذَرُوا عَوَاقِبَ التَّسْوِیفِ فِیهَا فَإِنَّمَا هَلَک مَنْ هَلَک مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ بِذَلِک وَ بِاللَّهِ الِاعْتِصَامُ[فقه الرضا(ع)، ص293].
10- در بینش ما که از روایات گرفتهایم این است که زمین و همه ذخائر آن براى خدا و خلیفه اوست اگر چه افراد و گروهها غصب کردند.فى الوافى کتاب الخمس... قَالَ الْکلَینِی (ره) فَکانَتِ الدُّنْیا بِأَسْرِهَا لآِدَمَ وَ صَارَتْ بَعْدَهُ لِأَبْرَارِ وُلْدِهِ وَ خُلَفَائِهِ فَمَا غَلَبَ عَلَیهِ أَعْدَاوهُمْ ثُمَّ رَجَعَ إِلَیهِمْ بِحَرْبٍ أَوْ غَلَبَةٍ سُمِّی فَیئاً (فیىء یعنى رجوع)[کافى، ج1، ص538].
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):وَجَدْنَا فِی کتَابِ عَلِی (ع) "إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یورِثُها مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ "(اعراف/128) ئأَنَا وَ أَهْلُ بَیتِی الَّذِینَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ کلُّهَا لَنَا"[کافى، ج1، ص407
خمس بعد از مئونه است:قال الامام فى تحریره: المراد بالمئونه ما ینفق على نفسه و عیاله و زیاراته و صدقاته و جوائزه و هدایاه و ضیافاته، نذرهو کفار و دابه او عبد او دار او فرش او اثاث او کتب و ما ینفقه فى تزویج اولاده و...
نعم یعتبر فى ما ذکر الاقتصاد على اللائق بحارله دون ما یعد سفها و سرفا فلوزاد على ذلک لا یحسب منها نعم التوسعة المتعارفه من مثله من المؤنة و المراد من المؤنة ما یصرفه فعلا لامقدارها فلوقتر على نفسه او تبرع بها متبرع لم یحسب معداغره منها[تحریر، ج1، ص375
عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ:" فِی کلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِیلٍ أَوْ کثِیرٍ"[کافى، ج1، ص545
قَالَ الرِّضَا(ع):إِنَّ الْخُمُسَ بَعْدَ الْمَئُونَةِ[من لا یحضره الفقیه، ج2، ص42
قَالَ الصَّادِقُ(ع):أَتَى رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ(ص)فَقَالَ إِنِّی کسَبْتُ مَالًا أَغْمَضْتُ فِی مَطَالِبِهِ حَلَالًا وَ حَرَاماً وَ قَدْ أَرَدْتُ التَّوْبَةَ وَ لَا أَدْرِی الْحَلَالَ مِنْهُ وَ الْحَرَامَ وَ قَدِ اخْتَلَطَ عَلَی فَقَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(ع)تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِک فَإِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ رَضِی مِنَ الْأَشْیاءِ بِالْخُمُسِ وَ سَائِرُ الْأَمْوَالِ لَک حَلَالٌ[کافى، ج5، ص125
البته مشروط بر اینکه علم نداشته باشد که بیش از خمس حرام مخلوط دارد و صاحبش را هم نشناسدجواز پرداخت خمس به دست خود، شاید به خاطر این بوده که رساندن به امام مسئولیت هاى سیاسى و شکنجه داشته خمس براى مقام امامت نه ملک شخصى به دلیل حدیثى که در مستدرک، کتاب الخمس، باب 2 آمده است
قَالَ الصَّادِقُ(ع):الْخُمُسُ لَنَا أَهْلَ الْبَیتِ[دعائم الإسلام، ج1، ص386
امام فرمودند: همین که نیاز ما برطرف شد نمىتوانیم خانهها و قصرها بنا کنیم، بلکه باید در مصارف عمومى خرج نمائیم مستدرک، جکتاب الخمسآثار منع خمس
قال الامام فى تحریره:... و من منع درهما منه کان من الظالمین لهم و الغاصبین لحقهم
قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمَّا حَرَّمَ عَلَینَا الصَّدَقَةَ أَنْزَلَ لَنَا الْخُمُسَ فَالصَّدَقَةُ عَلَینَا حَرَامٌ وَ الْخُمُسُ لَنَا فَرِیضَةٌ وَ الْکرَامَةُ لَنَا حَلَالٌ[من لا یحضره الفقیه، ج2، ص41
قَالَ الصَّادِقُ(ع):لَا یعْذَرُ عَبْدٌ اشْتَرَى مِنَ الْخُمُسِ شَیئاً أَنْ یقُولَ یا رَبِّ اشْتَرَیتُهُ بِمَالِی حَتَّى یأْذَنَ لَهُ أَهْلُ الْخُمُسِ[تفسیر عیاشى، ج2، ص63
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):لَا یحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یشْتَرِی مِنَ الْخُمُسِ شَیئاً حَتَّى یصِلَ إِلَینَا نَصِیبُنَا[المقنعة، ص280وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ
طبق برخى از روایات کسانى هستند که هنگام پرداخت خمس کم مىدهند.
قَالَ الصَّادِقُ(ع)فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ:یعْنِی النَّاقِصِینَ لِخُمُسِک یا مُحَمَّدُ[تأویل الآیات الظاهرة، ص747
روایاتى که تحریم اموال یتیم کرده شامل خمس هم مىشود: قَالَ الْبَاقِرُ(ع):مَا أَیسَرُ مَا یدْخُلُ بِهِ الْعَبْدُ النَّارَ قَالَ مَنْ أَکلَ مِنْ مَالِ الْیتِیمِ دِرْهَماً وَ نَحْنُ الْیتِیمُ[من لا یحضره الفقیه، ج2، ص41
رُوِی عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ:قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (ع) أَصْلَحَک اللَّهُ مَا أَیسَرُ مَا یدْخُلُ بِهِ الْعَبْدُ النَّارَ؟ قَالَ:"مَنْ أَکلَ مِنْ مَالِ الْیتِیمِ دِرْهَماً وَ نَحْنُ الْیتِیمُ"[من لا یحضره الفقیه، ج2، ص41
قَالَ الصَّادِقُ(ع):أَ تَدْرِی مِنْ أَینَ دَخَلَ عَلَى النَّاسِ الزِّنَا فَقُلْتُ لَا أَدْرِی فَقَالَ مِنْ قِبَلِ خُمُسِنَا أَهْلَ الْبَیتِ إِلَّا لِشِیعَتِنَا الْأَطْیبِینَ فَإِنَّهُ مُحَلَّلٌ لَهُمْ وَ لِمِیلَادِهِمْ[کافى، ج1، ص546
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):إِنَّ أَشَدَّ مَا فِیهِ النَّاسُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَنْ یقُومَ صَاحِبُ الْخُمُسِ فَیقُولَ یا رَبِّ خُمُسِی وَ قَدْ طَیبْنَا ذَلِک لِشِیعَتِنَا لِتَطِیبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لِتَزْکوَ وِلَادَتُهُمْ[کافى، ج1، ص546
الشَّیطانُ یعِدُکمُ الْفَقْرَ وَ یأْمُرُکمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ یعِدُکمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ[بقره/268ابعاد خمس:
بعد انسانى و تربیتى: شکوفائى روح سخاوت و کم کردن وابستگى به دنیا.
بعد اجتماعى: پرکردن کمبودها و خلاءها.
بعد سیاسى: رابطه مردم با مقام رهبرى و تقویت فکر معصوم.
بعد اعتقادى: نشانه ایمان به خداست:إِنْ کنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ انفال/41.
بعد روانى: انسان خود را شریک و همراه و حامى حکومت حق و بدین وسیله در مدارتوحید و از یک نورانیت مخصوص برخوردار است و برعکس مسلمانانى که خمس نمىدهند دهن کجى به حکومت مىکنند و با مال محرومان کار مىکند.
لطیفه: جمله فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ[انفال/41].
خداوند در کنار موارد مصرف قرار گرفته تا محرومان احساس حقارت نکنند.
حسابرس بار آمدن مردم، یک نوع عقل معاش و محاسبه و تقدیر المعیشه است.
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):الْکمَالُ کلُّ الْکمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ[کافى، ج1، ص32].
زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد. شواهد تاریخی
در جلد 48، صفحه 73 منتهى الامال احوال امام کاظم(ع)مىخوانیمزنى به نام شطیطه یک درهم به عنوان حق امام از نیشابور خدمت امام کاظم(ع)فرستاد و گفت:إن الله لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ[المناقب، ج4، ص291].
باکلافه نخى با اینکه سى هزار دینار و پنجاه هزار درهم نیز از سایر مردم داشت، ولى امام یک درهم شطیطه را پذیرفت و باقى را برگرداند. بعد معلوم شد همه صاحبان مال انحراف فکرى پیدا کردند، ولى آن زن مورد تفقد قرار گرفت و امام(ع)فرمود:أبلغ شطیطة سلامی[المناقب، ج4، ص291].
و سپس پارچهاى از کفن که براى خودش تهیه کرده بود را براى آن زن مومنه با پولى فرستاد و پیام داد تا چند روز دیگر از دنیا می رود و من خودم براى نماز او به نیشابور خواهم آمد، ولى اگر تو مرا دیدى کتمان کن و لو نده، چون مردم مرا نمىشناسند.
شخصى از قم خدمت امام جواد(ع)رسید و عرض کرد: من متولى موقوفات قم هستم و 10000 درهم نزد من بود که خرج کرده ام، لطفا حلال کنید.امام جواد(ع)انتقاد از این عمل کرده و فرمودند: "چگونه اموال آل محمد و طبقه محروم را مصرف و توقع دارند من او را حلال کنم:وَ اللَّهِ لَیسْأَلَنَّهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ عَنْ ذَلِک سُوالًا حَثِیثاً[کافى، ج1، ص548
تاجرى از فارس نامه به امام رضا(ع)نوشت که خمس را براى من حلال فرمائید. امام در جواب نوشتند:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کرِیمٌ ضَمِنَ عَلَى الْعَمَلِ الثَّوَابَ وَ عَلَى الضِّیقِ الْهَمَّ لَا یحِلُّ مَالٌ إِلَّا مِنْ وَجْهٍ أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِینِنَا وَ عَلَى عِیالَاتِنَا وَ عَلَى مَوَالِینَا وَ مَا نَبْذُلُهُ وَ نَشْتَرِی مِنْ أَعْرَاضِنَا مِمَّنْ نَخَافُ سَطْوَتَهُ فَلَا تَزْوُوهُ عَنَّا وَ لَا تَحْرِمُوا أَنْفُسَکمْ دُعَاءَنَا مَا قَدَرْتُمْ عَلَیهِ فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِکمْ وَ تَمْحِیصُ ذُنُوبِکمْ وَ مَا تُمَهِّدُونَ لِأَنْفُسِکمْ لِیوْمِ فَاقَتِکمْ وَ الْمُسْلِمُ مَنْ یفِی لِلَّهِ بِمَا عَهِدَ إِلَیهِ وَ لَیسَ الْمُسْلِمُ مَنْ أَجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالْقَلْبِ وَ السَّلَامُ[کافى، ج1، ص547].
در مرتبه دیگرى که از امام رضا(ع)خواستند خمس را عفو کند، سه مرتبه فرمود:لَا نَجْعَلُ لَا نَجْعَلُ لَا نَجْعَلُ لِأَحَدٍ مِنْکمْ فِی حِلٍّ[کافى، ج1، ص548
حدیثى از امام جواد(ع)نقل شده:
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی(ع)إِذْ دَخَلَ عَلَیهِ صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ وَ کانَ یتَوَلَّى لَهُ الْوَقْفَ بِقُمَّ فَقَالَ: یا سَیدِی اجْعَلْنِی مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ فِی حِلٍّ فَإِنِّی أَنْفَقْتُهَا. فَقَالَ لَهُ:"أَنْتَ فِی حِلٍّ فَلَمَّا خَرَجَ صَالِحٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع)أَحَدُهُمْ یثِبُ عَلَى أَمْوَالِ حَقِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَیتَامِهِمْ وَ مَسَاکینِهِمْ وَ فُقَرَائِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِیلِهِمْ فَیأْخُذُهُ ثُمَّ یجِیءُ فَیقُولُ اجْعَلْنِی فِی حِلٍّ أَ تَرَاهُ ظَنَّ أَنِّی أَقُولُ لَا أَفْعَلُ وَ اللَّهِ لَیسْأَلَنَّهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ عَنْ ذَلِک سُوالًا حَثِیثاً"[کافى، ج1، ص548].
سَهْلٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْمُثَنَّى قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَیدٍ الطَّبَرِی قَالَ: کتَبَ رَجُلٌ مِنْ تُجَّارِ فَارِسَ مِنْ بَعْضِ مَوَالِی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) یسْأَلُهُ الْإِذْنَ فِی الْخُمُسِ فَکتَبَ إِلَیهِ" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کرِیمٌ ضَمِنَ عَلَى الْعَمَلِ الثَّوَابَ وَ عَلَى الضِّیقِ الْهَمَّ لَا یحِلُّ مَالٌ إِلَّا مِنْ وَجْهٍ أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ إِنَّ الْخُمُسَ عَوْنُنَا عَلَى دِینِنَا وَ عَلَى عِیالَاتِنَا وَ عَلَى مَوَالِینَا وَ مَا نَبْذُلُهُ وَ نَشْتَرِی مِنْ أَعْرَاضِنَا مِمَّنْ نَخَافُ سَطْوَتَهُ فَلَا تَزْوُوهُ عَنَّا وَ لَا تَحْرِمُوا أَنْفُسَکمْ دُعَاءَنَا مَا قَدَرْتُمْ عَلَیهِ فَإِنَّ إِخْرَاجَهُ مِفْتَاحُ رِزْقِکمْ وَ تَمْحِیصُ ذُنُوبِکمْ وَ مَا تُمَهِّدُونَ لِأَنْفُسِکمْ لِیوْمِ فَاقَتِکمْ وَ الْمُسْلِمُ مَنْ یفِی لِلَّهِ بِمَا عَهِدَ إِلَیهِ وَ لَیسَ الْمُسْلِمُ مَنْ أَجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالْقَلْبِ وَ السَّلَامُ"[کافى، ج1، ص547].
مُحَمَّدُ بْنُ یزِیدَ قَالَ: قَدِمَ قَوْمٌ مِنْ خُرَاسَانَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) فَسَأَلُوهُ أَنْ یجْعَلَهُمْ فِی حِلٍّ مِنَ الْخُمُسِ فَقَالَ:" مَا أَمْحَلَ هَذَا تَمْحَضُونَّا الْمَوَدَّةَ بِأَلْسِنَتِکمْ وَ تَزْوُونَ عَنَّا حَقّاً جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ جَعَلَنَا لَهُ وَ هُوَ الْخُمُسُ لَا نَجْعَلُ أَحَداً مِنْکمْ فِی حِلٍّ"[إستبصار، ج2، ص60].
قَالَ الْبَاقِرُ(ع):مَنِ اشْتَرَى شَیئاً مِنَ الْخُمُسِ لَمْ یعْذَرْهُ اللَّهُ اشْتَرَى مَا لَا یحِلُّ لَهُ[تهذیب الأحکام، ج4، ص136].
عدهاى توسط نایب خاص امام زمان(ع)راجع به کسانی که خمس را حلال مىدانند پرسیدند جواب آمد:" هر که حلال بداند اموال ما را و مثل اموال خودش تحت تصرفش باشد او لعنت شده و ما خصم او هستیم". سپس امام زمان(عج)اضافه مىکند "جدم حضرت رسول(ص)فرمودند: هر که حلال بداند ا زاهل بیت من آنچه را خدا حرام می داند لعنت شده به زبان من و به زبان هر پیغمبر آبرومندى، هر که به ما ظلم کند از ظالمین است و خدا مىفرماید:أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمِینَ[هود/18].
تا آنجا که مىفرماید حق ندارد کسى بدون رضاى کسى در مال او تصرف کند، پس چرا در مال ماتصرف مىکنند". قَالَ صَاحِبُ الزَّمَانِ(ع):مَنْ أَکلَ مِنْ مَالِنَا شَیئاً فَإِنَّمَا یأْکلُ فِی بَطْنِهِ نَاراً وَ سَیصْلَى سَعِیراًکمال الدین، ج2، ص520
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع):هَلَک النَّاسُ فِی بُطُونِهِمْ وَ فُرُوجِهِمْ لِأَنَّهُمْ لَمْ یودُّوا إِلَینَا حَقَّنَا أَلَا وَ إِنَّ شِیعَتَنَا مِنْ ذَلِک وَ آبَاءَهُمْ فِی حِلٍّ[علل الشرائع، ج2، ص377
تحلیل خمس در فرصتى بوده که رساندن پول به امام جرم و سخت تحت تعقیب سفاکان حکومتى قرار مىگرفتهاند نه اینکه معارضه با نص قرآن باشد.
قَالَ صَاحِبُ الزَّمَانِ(ع):بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِکةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ عَلَى مَنِ اسْتَحَلَّ مِنْ مَالِنَا دِرْهَماً[کمال الدین، ج2، ص522
قَالَ صَاحِبُ الزَّمَانِ(ع):مَنْ أَکلَ مِنْ مَالِنَا شَیئاً فَإِنَّمَا یأْکلُ فِی بَطْنِهِ نَاراً وَ سَیصْلَى سَعِیراً[کمال الدین، ج2، ص520
قَالَ الصَّادِقُ(ع):مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْإِمَامَ یحْتَاجُ إِلَى مَا فِی أَیدِی النَّاسِ فَهُوَ کافِرٌ إِنَّمَا النَّاسُ یحْتَاجُونَ أَنْ یقْبَلَ مِنْهُمُ الْإِمَامُ[کافى، ج1، ص537].
طبق برخى از روایات کسانى هستند که هنگام پرداخت خمس، کم مىدهند.
قَالَ الصَّادِقُ(ع)فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَیلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ:یعْنِی النَّاقِصِینَ لِخُمُسِک یا مُحَمَّدُ[تأویل الآیات الظاهرة، ص747.
قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع):من تیقن أن الله مخلف ما ینفقه لم یمسک عن الإنفاق إرشاد القلوب، ج1، ص138.