سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهار 1388 - خا د م
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابن شهرآشوب (م‏588ق) در کتاب «المناقب» روایت مى کند:

آورده اند که منصور به امام کاظم(ع) پیشنهاد کرد که نوروز را براى تبریک و شاد باش و گرفتن هدایا جلوس کنند.

حضرت کاظم در جواب فرمود: من در میان روایت هاى جدّم رسول خدا(ص) جستجو کردم و تأییدى براى این عید نیافتم. همانا این سنّت فارسیان است که اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا که آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم.

منصور گفت: «این کار را جهت اداره نظامیان انجام مى دهیم و شما را به خداوند سوگند مى دهم که جلوس داشته باشید». آن گاه حضرت پذیرفت و فرمانروایان و لشکریان، براى تبریک آمدند و هدایایى با خود آوردند. خدمتگزار منصور، بالاى سر حضرت ایستاده بود و هدایا را مى شمرد. آخرین نفر، مردى کهن سال بود. به امام کاظم(ع) گفت: «اى فرزند دختر پیامبر خدا! من مردى تهى دستم و مالى ندارم تا هدیه دهم؛ ولى چند بیت شعر که جدّ من درباره جدّتان حسین(ع) سروده، به شما هدیه مى کنم».

حضرت فرمود: «هدیه‏ات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو برکت دهد!».

آن گاه حضرت، سر بلند کرد و به خدمتگزار منصور گفت که نزد منصور روانه شود و این هدایا را برایش بازگو کند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: «این هدایا از آنِ شماست. هر چه مى خواهید با آنها انجام دهید». امام کاظم(ع) هم به پیرمرد فرمود: «این اموال را به عنوان هدیه براى خودت بردار».

مستدرک الوسائل، ج‏6، ص‏152 (چاپ آل البیت)

آلوسى (م‏1342ق) در «بلوغ الارب» مى گوید:

پیامبر(ص) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند که در آنها به سرگرمى و خوشى مى پرداختند. رسول خدا فرمود: «این دو روز چیست؟». گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: «خداوند، بهتر از آنها را جایگزین کرده است: عید قربان و عید فطر». گفته شده که آن دو روز، نوروز و مهرگان بود. التاریخ الکبیر، ج‏4، ص‏201


نورى (م‏1320ق) در «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب حسین بن همدان آورده است:

مفضّل، فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل مى کند که: خداوند بر حزقیلْ وحى فرستاد که: «این روز، روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد کرده ام هر مؤمنى در این روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است». المهذّب البارع، ج‏2، ص‏195-196

بخارى (194-256ق) در «التاریخ الکبیر» چنین روایت مى کند:

سعر تمیمى گوید: براى على(ع) فالوده آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز کنید! مستدرک الوسائل، ج‏1،ص‏471؛ (چاپ سنگى) ج‏6، ص‏354

بیرونى (م‏440ق) در «الآثار الباقیة» آورده است:

در نوروز، جامى سیمین، پر از حلوا، براى پیغمبر(ص) هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: «این چیست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسید: «نوروز چیست؟» گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: «آرى در این روز بود که خداوند، عسکره را زنده کرد». پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: «عسکره، هزاران مردمى بودند که از ترس مرگ، ترک دیار کرده، سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: "بمیرید" پس مردند. پس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند. از این روست که سنّت آب پاشیدن [ در نوروز ]، رواج یافته است». آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحابْ قسمت کرد و فرمود: کاش هر روز براى ما نوروز بود!

 الآثار الباقیة، بغداد: مکتبة المثنّى، ص‏230 .


امام صادق (ع) : هیچ نوروزی نیست مگر آن که ما در آن روز منتظر فرج (ظهور قائم آل محمد) هستیم چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.(مستدرک الوسائل،ج6،ص352)

1.کلینى (م‏329ق) در «الکافى» چنین روایت مى کند:

ابراهیم کرخى مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم که: شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان یا نوروز، هدایایى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آیا بپذیرد؟ ]. فرمود: آیا نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: باید هدیه آنان را بپذیرد و تلافى کند. به درستى که رسول خدا فرمود: اگر برایم ران بُزى هدیه آورند، مى پذیرم و این، جزو دیندارى است و اگر کافر یا منافقى ران گاو یا گوسفندى برایم هدیه آورد، نخواهم پذیرفت و این هم جزو دیندارى است. خداوند، خوراک و دستاورد مشرک و منافق را براى ما روا نداشته است.

الکافى، ج‏5، ص‏141؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج‏3، ص‏300؛ تهذیب الأحکام، ج‏6، ص‏378؛ وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏215

2. شیخ صدوق (م‏381ق) در «کتاب من لایحضره الفقیه» آورده است:

براى على(ع) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: اى امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!

کتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏300؛ وسائل الشیعة، ج‏12، ص‏213.

نعمان بن محمد تمیمى (م 363ق ) در کتاب «دعائم الاسلام» روایت مى کند:

عنه [على ](ع) أنّه اُهدى الیه فالوذج، فقال: «ماهذا». قالوا: یوم نیروز. قال: فَنَیروزا إن قدرتم کلَّ یومٍ [یعنى تهادوا و تواصلوا فى اللّه ]. براى على(ع) فالوده هدیه آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر مى توانید، هر روز را نوروز سازید [یعنى به خاطر خداوند، به یکدیگر هدیه بدهید و به دیدار یکدیگر بروید].

3. شیخ طوسى (م‏460ق) در «مصباح المتهجّد» چنین آورده است:

امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامى که نووز شد، غسل کن و لباس پاکیزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى که نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى، نمازى چهار رکعتى بگزار که در رکعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در رکعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره کافرون را مى خوانى. در رکعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را مى خوانى و در رکعت چهارم، سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شکر مى گزارى و دعا مى کنى. [بدین ترتیب، ] گناهان پنجاه ساله‏ات بخشوده مى شود.

4. ابن فهد حلّى (م‏841ق) در کتاب «المهذّب البارع» چنین آورده است:

از آنچه در فضلیت نوروزْ روایت شده ، حدیثى است که علامه سید بهاءالدین على بن عبد الحمید، با سند خود از مُعلّى بن خُنیس نقل کرده است که: روز نوروز، همان روز است که پیامبر(ص) در غدیرخم براى امیرالمؤمنین(ع) بیعت گرفت و مسلمانان به ولایت وى اقرار کردند. خوشا به حال آنان که به این بیعت، استوار ماندند و واى بر آنان که آن را شکستند. و این، همان روزى است که پیامبر(ص) على(ع) را به منطقه جنّیان روانه ساخت و از آنان عهد و پیمان گرفت. و همان روز است که على(ع) بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. و همان روز است که قائم ما و صاحبان حکومت، ظهور مى کنند و خداوند، او را بر دجّالْ پیروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان کوفه به دار مى آویزد. ما در هر نوروز، امید فرج داریم؛ چرا که نوروز، از ایّام ماست که پارسیانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نمودید.

همچنین پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل، از خداوند خواست که گروهى چند هزار نفره را که از بیم مرگ، دیار خویش را ترک گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پیامبر، وحى فرستاد که بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پیامبر در روز نوروز، چنین کرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همین روز، پاشیدن آب در نوروز، سنّتى دیرینه شد که سبب آن را جز آنان که دانشى پایدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسیان است.

معلّى گوید: امام صادق(ع) این سخنان را بر من املا کرد و من نوشتم.


شیعیان همه پیرو علی ابن ابی طالبند یعنی او را بعد از پیغمبر امام اول می دانند و به همین جهت آنها را شیعه علی(ع) گویند شیعیان همه برامامت حسن بن علی ،حسین بن علی وعلی بن حسین (ع)اتفاق نظر دارند اختلاف آنها از آنجا ناشی میشود که پس ازعلی بن حسین امام چهارم،زیدیه زیدبن علی بن حسین را امام میدانند در واقع چهار امامی هستند وزیدیه همه شیعیان غیر از خود را (رافضیه) گویند،به دلیل اینکه امامت زیدبن علی را رفض و رد و ترک کرده اند و از اینجا این نام برای شیعه بوجود آمد وشیعه نیز این نام را دوست ندارد زیرا به تدریج از معنا و مورد خود دور شده به کنایه از ترک دین و مذهب بکار می رود،حال سخن ازشافعی و سخن او که خود امام یکی از شعب سنی که از نظر عرفان و تصوف به مقام قطبیت رسیده ونخستین کسی است که در اصول کتاب نوشته ودر شعر وشاعری هم دستی توانا داشته...ودر پنجاه وچهار سالگی در گذشته ودر قاهره در کنار مدرسه علمیه صالحیه مدفون گشته چنین می سراید:

   یا راکباً قِف بالمُحصَّب مِن منیً     واهتِف بقاعِدِ خیفها والناهض

   سحراً إذا فاض الحجیج الی منیً      فیضاً کملتطِم الفرات القائِضِ:

   إن کان رَفضاً حُبٌّ آل محمد         فَلیَشهد الثّقلان أنِّی رافِضی

ای سوار بر شترهای منی فرود آی به نشستگان خیف و رهروانش ندا در ده و سحر گاهان آنگاه که امواج حاجیان چونان موج های خروشان فرات به سوی منی سرازیر می شوند بگو:اگر عشق و محبت به دودمان محمد را رفض می دانید آری بگو تا جن و انس گواهی دهند که من رافضی ام

                        «دیوان شافعی صفحه 55»


33 مرگ جاهلى

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

من فارق الجماعة مات میتة جاهلیة.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هر کس از گروه «مسلمانان» جدا شود بر مرگ جاهلیت بمیرد.

نهج الفصاحة، .2855

34 تکرو، شکار شیطان

قال الامام على ( علیه السلام) :

.. فإن ید الله على الجماعة و ایاکم و الفرقة فإن الشاذ من الناس للشیطان، کما أن الشاذ من الغنم للذئب.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

دست خدا بر سر جماعت است، از تفرقه بپرهیزید، زیرا شخص تکرو، شکار شیطان است همانگونه که گوسفند تکرو، طعمه گرگ است.

شرح نهج البلاغه، جلد 8، ص 112

35 جزاى جدایى

قال الإمام الصادق ( علیه السلام) :

من فارق جماعة المسلمین و نکث صفقة الامام جاء إلى الله أجذم.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

هر کس از جماعت مسلمین جدا شود و عهد و پیمان خود را با رهبر بشکند، دست بریده محشور خواهد شد.

کافى، جلد 1، ص 405

36 سبب اختلاف

قال امیرالمؤمنین ( علیه السلام) :

لو سکت الجاهل ما اختلف الناس.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

اگر جاهل سکوت مى‏کرد، مردم اختلاف نمى‏کردند [سبب بسیارى از اختلافات، سخنهاى ناآگاهانه است‏].

بحار الانوار، ج 75، ص 81

37 پیامدهاى اختلاف

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ما اختلف أمة بعد نبیها الا ظهر أهل باطلها على اهل حقها.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هیچ امتى پس از پیامبرشان، اختلاف نکردند مگر آنکه گروه باطل بر حق گرایان چیره شدند .

کنز العمال، حدیث .929

38 دین زدائى

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ألا إن فی التباغض الحالقة لا أعنی حالقة الشعر و لکن حالقة الدین.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

آگاه باشید که در دشمنیها، ستردن و تراشیدن نهفته است، اما نه تراشیدن مو، بلکه ستردن دین.

کافى، جلد 2، ص .346

39 تفرقه حق طلبان

قال الامام على ( علیه السلام) :

و إنى و الله لأظن أن هؤلاء القوم سید الون منکم باجتماعهم على باطلهم و تفرقکم عن حقکم و بمعصیتکم إمامکم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل.

امام على ( علیه السلام) مى‏فرماید:

.. بخدا سوگند! گمان دارم اینان قدرت را از شما بگیرند، زیرا آنان بر باطل خویش، وحدت دارند و شما در حق خود پراکنده‏اید، آنان از رهبر خود در مسیر باطل اطاعت مى‏کنند و شما از رهبر خود در راه حق فرمان نمى‏برید.

نهج البلاغه، خطبه .25

40 اختلاف، آفت اندیشه

قال الإمام على ( علیه السلام) :

ألخلاف یهدم الرأی.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

اختلاف، بنیاد «اندیشه درست» را درهم مى‏ریزد.

نهج البلاغه ـ حکمت .215

24 آثار وحدت

قال الامام على ( علیه السلام) :

.. فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعة و الاهواء مؤتلفة و القلوب معتدلة و الایدى مترادفة، و السیوف متناصرة و البصائر نافذة و العزائم واحدة ألم یکونوا أربابا فی أقطار الأرضین و ملوکا على رقاب العالمین.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

پس بنگرید، چگونه بودند «قوم بنى اسرائیل» زمانى که جمعیتها گرد آمده، و اندیشه‏ها با هم و دلها یکسان و دستها یاور هم و شمشیرها کمک یکدیگر و بینش‏ها ژرف و تصمیمات یکى بود، آیا در اطراف زمین «شهرها» ، بزرگ و بر همه جهانیان حاکم نبودند؟

نهج البلاغه، خطبه 192

25 اختلاف، عذاب الهى

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ألجماعة رحمة و الفرقه عذاب.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

جماعت «وحدت» ، مایه رحمت و تفرقه موجب عذاب است.

نهج الفصاحه، حدیث .1323

26 ذلت، سرانجام اختلاف

قال الامام على ( علیه السلام) :

.. فانظروا إلى ما صاروا الیه فى اخر أمورهم حین وقعت الفرقة و تشتت الألفة و اختلفت الکلمة و الأفئدة و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین قد خلع الله عنهم لباس کرامته و سلبهم غضارة نعمته و بقى قصص أخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

پس بنگرید به آخر کارشان «قوم بنى اسرائیل» آن هنگام که بین آنها تفرقه افتاد، و مهربانى و الفتها بهم خورد و سخنها و دلها مختلف و گروه گروه شدند و بجان هم افتادند و پراکنده گشتند و با هم جنگیدند، پس خداوند، لباس عزت را از تن آنها برکند و فراوانى نعمتش را از آنها گرفت و آنچه باقى مانده، سرگذشت آنان است تا مایه عبرت، عبرت گیرندگان باشد شود.

نهج البلاغه، خطبه .192

27 اختلاف، موجب هلاکت

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

لا تختلفوا، فإن من کان قبلکم اختلفوا فهلکوا.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

اختلاف نکنید، آنان که قبل از شما بودند اختلاف کردند و هلاک شدند.

کنز العمال، حدیث 894

28 اختلاف، گسستن از اسلام

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

من فارق الجماعة شبرا خلع الله ربقة الإسلام من عنقه.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هر کس یک وجب از جامعه «مسلمین» دور شود خداوند رشته مسلمانى را از گردن او باز کند .

کافى، جلد 1، ص 404 ـ نهج الفصاحه، .2769

29 اختلاف، اندوه بزرگ على (ع)

قال الامام على ( علیه السلام) :

.. فیا عجبا! و الله یمیت القلب و یجلب الهم من اجتماع هؤلاء القوم على باطلهم و تفرقکم عن حقکم.

امام على ( علیه السلام) مى‏فرماید:

شگفتا و عجبا! بخدا سوگند، وحدت اینان در راه باطل خود، و پراکندگى شما از راه حق، مایه دلمردگى و فزونى غم و اندوه است.

نهج البلاغه، خطبه .27

30 برترى نژادى، هرگز

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

یا أیها الناس، إن الرب واحد و الاب واحد و إن الدین واحد لیست العربیة لأحدکم باب و لا أم و إنما هى اللسان فمن تعلم العربیة فهو عربی.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

اى مردم، پروردگار شما یکى است «الله» ، پدر همه شما یکى است «آدم» ، و دین همه یکى است «اسلام» ، و عربیت، پدر و مادر هیچ یک از شما نیست، بلکه آن هم یکى از زبانهاست و هر کس زبان عربى را بیاموزد، عربى است.

معالم الحکومه 404

31 جامعه، یک خانواده بزرگ

قال الإمام السجاد ( علیه السلام) :

.. یا زهرى، اما علیک أن تجعل المسلمین منک بمنزلة أهل بیتک، فتجعل کبیرهم بمنزلة والدک، و تجعل صغیرهم بمنزلة ولدک، و تجعل تربک منهم بمنزلة أخیک.

امام سجاد ( علیه السلام) به زهرى فرمود:

اى زهرى، چه مى‏شود که مسلمانان را مانند اهل خانه خود بدانى، بزرگ آنان را بمنزله پدر خود و کوچکشان را بمنزله فرزند و همسال خود را بمنزله برادرت قرار دهى.

بحار الانوار، جلد 68، .230

و بلاغة الامام على بن الحسین ( علیه السلام)، ص 55، باب الخطب.

32 خطر تکروى

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ثلاثة لاتسأل عنهم:

رجل فارق الجماعة و عصى إمامه و مات عاصیا

و أمة او عبد ابق من سیده فمات.

و امرأة غاب عنها زوجها و قد کفاها مؤونة الدنیا فتبرجت بعده، فلاتسأل عنهم.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

از سه کس مپرس؛ 1 ـ مردى که از جماعت مسلمین دورى گزیند، و امام خود را نافرمانى کند، و در آن حال بمیرد. 2 ـ کنیز یا بنده‏اى که در حال گریز از آقاى خود بمیرد. 3 ـ زنى که شوهرش از او دور باشد و مخارج او را بپردازد و در غیبت شوهرش، آرایش و خودنمایى کند، از اینها مپرس.

نهج الفصاحه، .1224


18 برادر دوستى

عن حفص بن البخترى قال:

کنت عند أبى عبد الله ( علیه السلام) و دخل علیه رجل فقال لى: تحبه؟

فقلت: نعم،

فقال لى: و لم لا تحبه و هو أخوک و شریکک فى دینک و عونک على عدوک و رزقه على غیرک.

حفص گوید:

نزد امام صادق ( علیه السلام) بودم، مردى وارد شد پس امام به من فرمود: آیا دوست دارى او را؟

گفتم: آرى.

حضرت فرمود: چرا او را دوست نداشته باشى و حال آن که او برادر تو و همکیش تو و یاور تو در برابر دشمن است و مخارج او هم بر عهده دیگرى است.

الکافى، جلد 2، ص .166

19 همدردى

قال الامام الباقر ( علیه السلام) :

ألمؤمنون فى تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد،

إذا اشتکى تداعى له سائره بالسهر و الحمى.

امام باقر ( علیه السلام) فرمود:

مؤمنان در نیکى و شفقت و مهربانى به یکدیگر مانند یک پیکرند که اگر به عضوى از آن آسیبى برسد تمام اعضاء در تب و بیخوابى گرفتار آیند.

بحار الانوار، جلد 71، ص .234

20 تعاون و همکارى

قال النبى ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ألمؤمن للمؤمن کالبنیان المرصوص یشد بعضه بعضا.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مؤمن نسبت به مؤمن مانند بناى استوارى است که اجزاى آن، یکدیگر را استحکام مى‏بخشند .

صحیح مسلم، جلد 4، ص 1999 ـ نهج الفصاحه، حدیث 3103

21 الفت و دوستى

قال النبى ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

خیر المؤمنین من کان مألفة للمؤمنین و لا خیر فیمن لایألف و لایؤلف.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

بهترین مؤمنان، کسى است که محور الفت مؤمنان باشد، کسى که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود خیرى ندارد.

بحار الانوار، جلد 71، ص 393

22 مدد الهى در سایه وحدت

قال النبی ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ید الله على الجماعة...

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

دست خدا بر سر جماعت است.

نهج الفصاحه، .3211

23 وحدت و هماهنگى در حرکتهاى نظامى

قال الامام على ( علیه السلام) :

.. ایاکم و التفرق فإذا نزلتم فانزلوا جمیعا و إذا ارتحلتم فارتحلوا جمیعا.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

از تفرقه و جدایى بپرهیزید، سپس هرگاه در جائى فرود آمدید، همگى فرود آئید و هرگاه کوچ کردید، با هم کوچ کنید.

نهج البلاغه، وصیت 11

 


8 اهل بیت (ع)

قالت فاطمة الزهراء ( علیها السلام) :

.. و طاعتنا نظاما للملة و امامتنا لما للفرقة و الجهاد عز الاسلام.

فاطمه زهرا ( علیها السلام) فرمود:

پیروى از ما «اهل بیت» نظام امت، و رهبرى ما عامل وحدت، و جهاد مایه عزت و سربلندى اسلام است.

کشف الغمة، جلد 2، ص .109

9 رهبرى و وحدت

قال الإمام على ( علیه السلام) :

و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فإذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره أبدا.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

جایگاه رهبر و سرپرست در اجتماع، جایگاه رشته‏اى است که دانه‏ها را بهم پیوند داده و جمع مى‏کند، و آنگاه که آن رشته بگسلد، دانه‏ها پراکنده گشته و هرگز تمام آنها جمع نخواهند شد.

نهج البلاغه، خطبه 146

10 فلسفه رهبرى

قال الامام على ( علیه السلام) :

فرض الله الإمامة، نظاما للأمة و الطاعة تعظیما للإمامة.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

امامت، موجب نظم و هماهنگى مردم و اطاعت، براى عظمت رهبرى است.

نهج البلاغه، حکمت 252

11 حفظ وحدت

قال على ( علیه السلام) :

إن هؤلاء قد تمالؤوا على سخطة إمارتى و سأصبر ما لم أخف على جماعتکم فإنهم إن تمموا على فیالة هذا الرأى إنقطع نظام المسلمین.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

سینه اینان (خوارج) از دشمنى با حکومت من انباشته است و تا آن هنگام که بیم از هم پاشیدن جماعت (امت) نباشد، صبر مى‏کنم، براستى اگر اینان بر این اندیشه سست ادامه دهند، نظام مسلمانان از هم خواهد گسست.

نهج البلاغه، خطبه .169

12 وحدت، پایه دین

قال الإمام الرضا ( علیه السلام) :

إن الإمامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنین، ان الإمامة أس الإسلام النامى و فرعه السامی

امام رضا ( علیه السلام) فرمود:

امامت، زمام دین و مایه نظام و تشکیلات مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. رهبرى، پایه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است.

کافى، جلد 1، ص 200

13 عوامل وحدت

قال النبى ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ألمؤمنون إخوة تتکافؤ دماؤهم و هم ید على من سواهم.

نبى اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مؤمنان با هم برادرند و خونشان برابر است و در برابر دشمن متحد و یکپارچه‏اند.

کافى، جلد 1، ص 404

14 برادرى اسلامى

قال رسول الله ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

ألمسلمون إخوة لافضل لأحد على أحد إلا بالتقوى.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مسلمانان با هم برادرند و هیچکس بر دیگرى برترى ندارد، جز به تقوى.

کنز العمال، جلد 1، ص 149 ـ نهج الفصاحه، حدیث .3112

15 پیوند روحى

قال الباقر ( علیه السلام) :

إن الله عزو جل خلق المؤمنین من طینة الجنان و أجرى فیهم من ریح روحه فلذلک المؤمن أخو المؤمن لأبیه و أمه فإذا أصاب روحا من تلک الأرواح فى بلد من البلدان حزن، حزنت هذه لأنها منها.

امام محمد باقر ( علیه السلام) فرمود:

خداوند، مؤمنان را از خاک بهشت آفرید و از روح خود در آنان دمید، از این رو مؤمن با مؤمن، برادر پدر و مادرى است پس هرگاه که به یکى از آنان در دیارى اندوهى برسد، دیگرى هم در غم او اندوهگین مى‏شود.

الکافى، جلد 2، ص .166

16 بنى آدم اعضاى یکدیگرند

قال الامام الصادق ( علیه السلام) :

إنما المؤمنون إخوة بنو أب و أم و إذا ضرب على رجل منهم عرق سهر له الاخرون.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

مؤمنان، با یکدیگر برادرند، و همگى فرزندان یک پدر و مادر و چون رگ یکى از آنان زده شود «مصیبتى بر او وارد شود» دیگران در غم او خوابشان نبرد.

الکافى، جلد 2، ص .165

17 برادرى، فرمان خدا

قال الصادق ( علیه السلام) :

تواصلوا و تباروا و تراحموا و کونوا إخوة أبرارا کما أمرکم الله عز و جل.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

همان گونه که خداى عزوجل به شما دستور داده، با هم پیوند داشته باشید، به یکدیگر نیکى کنید، و برادرانى نیکوکار باشید.

وسایل الشیعه، جلد 8، ص 552، حدیث .3


قال الله تعالى:

و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم .

و بسان آنانکه پراکنده شدند و پس از آمدن دلیل‏هاى روشن الهى، اختلاف کردند، نباشید «زیرا» براى آنان عذابى بزرگ خواهد بود.

آل عمران / 105

1 فرمان وحدت

قال النبى ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

إسمعوا و أطیعوا لمن ولاه الله الأمر، فإنه نظام الإسلام.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

از حاکمان الهى اطاعت کنید و گوش بفرمان باشید زیرا اطاعت از رهبرى مایه «وحدت امت اسلام» است.

امالى مفید، جلد 1 ص 14 ـ مجلس 2 حدیث 2

2 پیوندهاى اجتماعى

قال الامام على ( علیه السلام) :

.. و علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع.

امام على ( علیه السلام) در وصیت به حسنین ( علیهما السلام) مى‏فرماید:

.. و بر شما باد به ارتباط و بذل و بخشش و دورى گزیدن از جدائى و پشت کردن به یکدیگر .

نهج البلاغه، نامه .47

3 انس و الفت

قال الباقر ( علیه السلام) :

.. یا معشر المؤمنین تألفوا و تعاطفوا.

امام محمد باقر ( علیه السلام) فرمود:

هان اى گروه مؤمنان، مأنوس و متحد باشید و به هم مهربانى کنید.

الکافى، جلد 2، ص .345

4 ایجاد وحدت

قال الامام على ( علیه السلام) :

صلاح ذات البین أفضل من عامة الصلاة و الصیام.

امام على ( علیه السلام) فرمود:

اصلاح اختلافها، از تمامى نمازها و روزه‏ها برتر است.

نهج البلاغه، وصیت .47

5 آشتى دادن

قال الامام الصادق ( علیه السلام) :

صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس إذا تفاسدوا و تقارب بینهم إذا تباعدوا.

امام صادق ( علیه السلام) فرمود:

ایجاد وحدت هنگام پیدایش اختلاف، و تباهى امت و نزدیک کردن آنها در هنگام جدائى، صدقه‏ایست که خداوند آن را دوست دارد.

الکافى، جلد 2، ص .209

6 محور وحدت

قال رسول الله ( صلى الله علیه و آله و سلم) :

.. فأنتم «اهل البیت» أهل الله عزوجل الذین بهم تمت النعمة و اجتمعت الفرقة و ائتلفت الکلمة.

پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود:

شما اهل بیت، اهل الله هستید که به برکت شما، نعمت کامل گشته و پراکندگى بر طرف شده و اتحاد کلمه پدید آمده است.

الکافى، جلد 1، ص .446

7 خدا، پیامبر، قرآن

قال الامام على ( علیه السلام) : «فى ذم أهل الرأى»

.. و إلههم واحد و نبیهم واحد و کتابهم واحد أفأمرهم الله سبحانه بالإختلاف فأطاعوه أم نهاهم عنه فعصوه؟

امام على ( علیه السلام) فرمود:

خدا یکى، پیامبر یکى، و کتاب یکى است. آیا آنها را خداوند به اختلاف و دو دستگى فرمان داده و او را اطاعت مى‏کنند؟ یا آنها را از اختلاف نهى کرده و فرمانش را سرپیچى مى‏کنند؟

نهج البلاغه، خطبه .18


در روایاتى که از طریق ائمه اهل بیت وارد شده غنیمت به همان معناى لغوى که از معناى وسیعى برخوردار مى باشد، به کار برده شده است.

ابن منظور مى گوید: غنم: دست یابى به چیزى بدون مشقت و سختى است. ابن فارس: غنم اصل (مقاییس اللغة ماده عسته) صحیح واحد یدل على افادة شى لم یملک من قبل ثم یختص بما أخذ من المشرکین.

گفتار لغویون دلالت مى کند لفظ غنم و غنیمت اختصاص به چیزهایى ندارد که در جنگ بدست مى آید بلکه معناى آن گسترده تر از آن است گرچه در زمان نزول به خاطر غنایم جنگ در غنایم جنگى بکار برده شده است ولیکن بکار بردن بر آن زمان دلیل بر انحصار نمى باشد چنان که سایر آیات که احکام و دستورات دینى را بیان مى فرماید منحصر به آن زمان نمى باشد.

از لغت استفاده مى شود که لغویون غنیمت را به معناى گسترده تر از مفاهیم غنیمت جنگى گرفته اند بلکه هر چیزى را که انسان به دست آورد و فایده و سود بر آن صدق کند غنیمت به شمار مى آید. به طور نمونه خلیل که ازبزرگان اهل لغت است  مى گوید: هر چه انسان بى مشقت به دست آورد غنیمت به حساب مى آید.[1]

ابن فارس این واژه را به معناى دست یافتن به چیزى دانسته که قبلا مالک آن نبوده سپس اختصاص به چیزى یافته که از مشرکین گرفته مى شود. در قرآن نیز واژه «مغنم» در موردى به کار برده شده که انسان چیزى را به دست مى آورد. هر چند از راه غیر جنگ باشد. در آیه «فعندلله مغانم کثیرة»[2] مقصود از این مغانم بسیار، به دلیل آن که در مقابل کالاى زندگى دنیا آمده پاداش آخرت است. بر اساس این آیه «مغنم» حتى به آنچه انسان در این دنیا یا میدان هاى جنگ به دست مى آورد اختصاص ندارد بلکه هر دستاوردى را گرچه اخروى باشد شامل مى شود. در روایاتى هم کلمه مغنم و غنیمت و غنم به کار رفته که حضرت رسول آنها را در معناى بهشت، آثار ماه رمضان به کار برده است. در نهایه ابن اثیر آمده است: روزه در زمستان، غنیمت سرد و خنک است و روزه را به خاطر پاداش آن غنیمت به حساب برده است. قرطبى از آیه استفاده عموم فایده و ربح کرده است گرچه به خاطر اجماع اختصاص به غنایم جنگى پیدا کرده است. بنابراین از نظر لغت غنایم معناى گسترده اى دارد که یک مصداق آن غنایم جنگى مى باشد. از این رو در روایاتى که از طریق اهل بیت وارد شده است، خمس بر درآمدهاى مالى که خارج از نیازهاى سالانه افراد مى باشد، واجب شده است. زیرا بر آنها غنیمت صدق مى کند گرچه آیه خمس درباره غنایم جنگى وارد شده است چنان که مفسرین گفته اند: این آیه در روز بدر و رویارویى دو گروه مسلمان و کافر نازل شده است. ولیکن این مسأله ثابت شده است که مورد به خصوص که آیه در باره آن نازل شده است نمى تواند آیه8 را اختصاص به همان مرحله نزول بدهد بلکه واژه غنیمت عمومیّت دارد و یکى از موارد آن غنایم جنگى مى باشد. وقتى دانستیم که در آغاز تشریع خمس در مورد غنایم جنگى و معادن مانند گنج و طلاى مدفون شده واجب شده در مرتبه بعدى به خاطر اطلاق مفهوم آیه مى توان بر هر فایده و غنیمتى که بر دست انسان مى آید آن را مصداق آیه به شمار آورد. دلیل بر این مطلب افزون بر معناى لغوى غنیمت، روایاتى است که از طریق اهل بیت وارد شده است دراینجا به یک روایت اشاره مى نماییم.

سماعه مى گوید: از امام کاظم(علیه السلام) درباره خمس پرسیدم فرمود: هر چه که مردم به دست آورند کم یا زیاد خمس دارد.[3]

امام هادى(علیه السلام) نیز در پاسخ یکى از یارانشان فرمود: خمس واجب است گفتم در چه چیز؟ فرمود: در کالا و وسایلشان. گفتم: آن که تجارت مى کند یا چیزى را با دستش مى سازد چه؟ فرمود: اگر بتوانند پس از هزینه ها و نیازهایشان پرداخت کنند.[4]

از روایات اهل سنت نیز استفاده مى شود که خمس منحصر در غنایم جنگى نیست بلکه رکاز که معناى معدن و گنجینه اى که به دست مى آورد خمس واجب مى باشد. برخى از اهل سنت بر معادن نیز خمس را لازم مى دانند، حنفیه و مالکیه خمس را در معادن معتقدند و به قرآن و سنت و قیاس استدلال کردند. زیرا معدن را غنیمت شمرده اند.

ابن عباس روایت کرده است که پیامبر خدا فرمود: در رکاز خمس است[5] مردى از پیامبر اسلام سؤال هایى کرد از جمله این که در خرابه ها گنج مى یابیم حضرت فرمود در آنها خمس است.[6]

گروهى از عبدالقیس حضور پیامبر خدا آمدند و گفتند: مشرکان بین ما و شما هستند و جز در ماه هاى حرام دست رسى به شما نداریم به ما توصیه جامعى بفرمایید که اگر به آن عمل کنیم وارد بهشت شویم و دیگران را به آن فرا بخوانیم. پیامبر فرمود: شما را به چهار چیز دستور مى دهم و از چهار چیز نهى مى کنم. شما را فرمان مى دهم به ایمان به خدا، آیا مى دانید ایمان چیست؟ شهادت به یگانگى خدا، اداى نماز، پرداخت زکات و دادن خمس غنایم.[7]

روشن است که پیامبر از بنى عبدقیس نخواسته غنایم جنگى را بپردازند، چرا که آنان در غیر از ماه هاى حرام به خاطر ترس از مشرکین از قبیله خود نمى توانستند بیرون روند، افزون بر این که جنگ و جهادى نبوده که به وسیله عبد قیس انجام شود و حضرت دستور غنایم جنگى را صادر فرموده باشد؟. پس روایت ربطى به غنایم جنگى ندارد بلکه پیامبر اسلام در کنار روزه و نماز و زکات پرداخت خمس از اموال را قرار داده است.

[1]. کتاب العین، واژه غنم.

[2]. سوره نساء، آیه 94.

[3]. وسایل الشیعه، ج 6، باب 8، از ابواب خمس.

[4]. وسایل الشیعه، ج 6، ص باب 8، از ابواب خمس.

[5]. مسند احمد، ج 1، ص 314.

[6]. مسند احمد، ج 2، ص 186.

[7]. صحیح بخارى، ج 8، ص 211.
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
جهت ارتباط با ما بر روی تصویر ذیل کیلک فرمائید

خا د م


لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها
روز جهانی بدون دروغ ،یعنی میشود ؟ I Love You I miss you I kiss you روز جهانی ورود ادیان به دین تشیع بخاری در جای جای صحیح خود، از خشم حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به ابی بکر سخن می‏گوید. در کتاب خمس می‏گوید: فغضبتْ فاطمةُ بنتُ رسول‏ اللَّه فهجرتْ أبابکر فلم تزل مهاجرتُه حتی تُوفِّیَتْ. یعنی: فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر ابی‏ بکر خشمگین شد و او را ترک گفت و این متارکه تا روزی که درگذشت ادامه داشت. (صحیح البخاری، باب فرض الخمس، 4/ 78) 1 ـ نماز. 2 ـ روزه. 3 ـ خمس. 4 ـ زکات. 5 ـ حج. 6 ـ جهاد. 7 ـ امر به معروف. 8 ـ نهى از منکر. 9 ـ تولى. 10 ـ تبرى. امام صادق صلوات الله علیه میفرمایند : ....خداوند تبارک و تعالی موجودی نجس تر از سگ نیافریده است و دشمن ما خانواده ، از سگ نیز نجس تر است (وسائل الشیعه جلد ۱صفحه ۱۵۹ باب۱۱ حدیث۵)
حسین آرین فر