معروف است که محمدشاه قاجار روزى از حاج میرزا آقاسى پرسید : این حوض که جلو عمارت تخت مرمر واقع شده گنجایش چند کاسه آب را دارد؟
حاج میرزا آقاسى هر چه فکر کرد جوابى به ذهنش نرسیده ناچار گفت : قربان من سواد کافى ندارم ، این موضوع را بهتر است از آخوندها که اطلاع کافى دارند سئوال بفرمائید.
شاه امر کرد یک آخوند مطلعى آوردند، سئوال خود را با وى تکرار کرد.
آخوند جواب داد: قربان تا کاسه به چه اندازه باشد؟ اگر کاسه به اندازه نصف حوض باشد، دو کاسه و اگر به اندازه ثلث حوض باشد سه کاسه و اگر به اندازه ربع حوض باشد، چهار کاسه و...
شاه گفت : بس است بقیه را فهمیدم و امر کرد به او انعامى بدهند و روانه اش کنند برود!
:
فخر رازی و تفسیر ایاک نعبد و ایاک نستعین در تفسیر کبیر :
در شریعت مطهر اسلام کسى که چند جنس گوناگون را در یک معامله بفروشد، و برخى از آنها معیوب باشد، مشترى مى تواند، یا همه آنها را بخرد، و یا همه آنها را پس بدهد. اما اختیار ندارد که معیوب ها را پس بدهد و بى عیبها را بردارد و در این مورد، چون نمازگزارى بیند که عبادت او معیوب و ناقض است ، آن را به تنهایى به پیشگاه پروردگار عرضه نمى کند، بلکه آن را به انضمام عبادت همه عبادت کنندگان : از انبیا و اولیا و نیکان ضمن یک معامله عرضه مى دارد. بدان امید، که عبادت او در این ضمن پذیرفته شود. زیرا که تمامى آن عبادات ها رد نمى شود. زیرا، هرگاه ، برخى پذیرفته شوند، برخى پذیرفته نشوند. پذیرفتن سالم و نپذیرفتن معیوب ، تبعیض در یک صفقه (عقد ربیع ) است و این ، موردى است که پروردگار، بندگان خویش را از آن ، باز داشته است . پس ، چگونه شایسته کرم پروردگارى اوست ؟ او راهى جز پذیرش همه در پیش نیست و مراد حاصل است
:
دو نفر شیعه و سنى با هم درباره... بحث مى کردند، سنى گفت : چون معاویه و اولی و دوی وسومی هم صحبت با پیامبر اسلام بوده از اهل نجات است شیعه گفت : چون اینا با على وصى پیامبر محاربه کرده است از اهل هلاکتند است . شیعه این جمله را نیز اضافه کرد، که اگر خدا بخواهد اینا رو به بهشت ببرد، مردم نمى گذارند! سنى با حالت تعجب گفت : چگونه از کار خدا مى شود مانع شد؟ شیعه گفت : براى اینکه خدا با آن تاکیداتى که درباره على فرمود ولى هر چه سعى کرد على را خلیفه کند مردم نگذاشتند و کس دیگرى را خلیفه کردند
:
خلاصة البحث : کانت أم المؤمنین عائشة : تفتی بأن الرجل الکبیر إذا أرضعته امرأة خمس رضعات تنتشر الحرمة بینه وبین المرضع ونسائها وتعمل بفتواها وترسل الرجل الذی " أحبت أن یراها ویدخل علیها " إلى أخواتها وبنات أخیها فیرضعن کذلک ویدخل علیها بتلک الرضاعة ، وکان سالم بن عبد الله بن أولئک ، فقد بعثته إلى أختها أم کلثوم فأرضعته .
ازعایشه روایت شده هنگامی که می خواست مردانی نامحرم بر او داخل شوند. خواهرش ام کلثوم دختر ابوبکر و دختران برادرش عبدالرحمن بن ابی بکر را دستور می داد تا آن مردان را شیر بدهد ! (1)
سرخسی حنفی در جای دیگر کتاب المبسوط چنین می گوید: در جای دیگر دستور می داد تا این مردان را پنج مرتبه شیر داده تا بر او محرم شوند با وجودی که زوجات دیگر رسول الله صلی الله علیه واله این کار (شیر دهی مردان بزرگ را) ابا می کردند و می گفتند: از رسول الله چیزی در این باره ندیده ایم.
تفسیر آلوسی جلد چهارصفحه پنجاه و پنج چنین می نگارد:
مسلم از ام سلمه و سائر زوجات پیامبر روایت نقل می کند که ایشان با عمل کرد عائشه در این رابطه مخالفت می ورزیدند.
در کتاب موطأ مالک ج2ص606 و کتاب امتاع الاسماع مقریزی ج ده ص دویست و شصت سه چنین آمده است:
هنگامی که عائشه می خواست مرد نامحرمی بر او وارد شود خواهرش ام کلثوم را دستور می داد تا آن مرد را شیر دهد تا اینکه فرزند خواهر رضاعی عایشه گردد و بتواند بر او وارد شود. یعنی عایشه پس از این شیرخوردن, روبرو شدن با آنها بدون حجاب را بر خود حلال می دانست! زیرا به نظر او با آنها محرم شده بود!
یکی از شرایط محرمیت این است که سن کودک باید کمتر از دو سال باشد. در حالی که در این روایت می خوانیم این افراد مردان کامل و بزرگ سال بودند. بدون شک اینگونه محرمیت در اسلام وجود ندارد و جزء بدعتهای عایشه می باشد.
توجه کنید این عایشه است که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و اله فساد و فحشا در جامعه را ترویج می دهد و به مردان نامحرم اجازه می دهد با پستان خواهر خود بازی کنند و از آن شیر بخورند!
این ناموس پیامبراکرم صلی الله علیه و اله است که به بهانه شیرخوردن مردان نامحرم از خواهر او با این مردان خلوت می کند! و بعید نیست که حجاب خود را جلوی ایشان بر می داشته و با آنها مصافحه و معانقه می کرده است زیرا آنها را جزء محارم خویش می دانسته است !!!
@......................@.........................@
مطلب ذیل ساختگی می باشد
در مسند احمد آمده است که عایشه گفت: رسول اکرم صلی الله علیه و اله به سهله فرمودند: تو غلام آزاد کرده و پسرخوانده خود را پنج بار شیر بده. پس از آن مانند فرزند رضاعی تو خواهد شد. و به تو محرم می باشد !!!
عایشه با جعل این حدیث قصد داشت تا فتوای مفسد و زشت خود را توجیه کند اما هیچ یک از صحابه و زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله ادعای او را قبول نداشتند و حتی تا امروز نیز اکثر علمای اهل سنت رضاع کبیر را قبول ندارند و با آن مخالفت می کنند. ولی عایشه که می دید جعل حدیث فایده ای ندارد و از این طریق نمی تواند حرف خود را به کرسی بنشاند ادعای حذف آیه ای از قرآن را کرد!
عایشه روایت می کند: آیه ای درباره رجم و شیرخوارگی بزرگسال نازل گردیده بود, و در آن برای محرمیت, ده بار شیر خوردن را کافی می شمرد این آیه در زمان حیات رسول, در ورقه ای نوشته بود. و در زیر تخت خواب من قرار داشت. آنگاه که رسول اکرم در بستر بیماری بود, و در آخرین ساعات خود را می گذرانید, و ما به پرستاری او مشغول بودیم. یکی از حیوانات اهلی منزل به اطاق داخل شده ورقه مزبور را خورد !!! در نتیجه آیه مورد بحث از میان رفت ! (2)
گویا عایشه در هنگام گفتن این کلمات, فراموش کرده بود که خداوند متعال, خود نگهداری و پاسداری کتاب خویش را به عهده گرفته است. انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (حجر/9).
منبع
(1) بدائع الصنائع ابوبکر الکاشانی حنفی ص پنج. المبسوط السرخسی حنفی ج پنج ص صد و سی و پنج.
(2) ) این روایت و شرح آن را, در صحیح مسلم با شرح نووی بنگرید 10/30 و 29
:
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
khozr.parsiblog.com
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
HOSEIN_ARYAN63@YAHOO.COM
khozr.parsiblog.com
:
پوشاندن خانه کعبه سابقه ای طولانی دارد. در این که چه کسی نخستین بار خانه کعبه را پوشانده، اختلاف نظر وجود دارد. شاید اولین کسی که به پوشاندن خانه کعبه اقدام کرده حضرت اسماعیل (ع) باشد.
پوشاندن خانه کعبه سابقه ای طولانی دارد. در این که چه کسی نخستین بار خانه کعبه را پوشانده، اختلاف نظر وجود دارد. شاید اولین کسی که به پوشاندن خانه کعبه اقدام کرده حضرت اسماعیل (ع) باشد.
روش ساخت خانه ها در آن زمان به گونه ای بوده که درون آن از دید رهگذران در امان نبود و با باز شدن در، خانه و ساکنان آن در معرض دید رهگذران قرار می گرفتند. همسر اسماعیل که زنی نجیب بود و این مسئله برای او رنج آور بود، به همسرش اسماعیل پیشنهاد می کند پرده ای بر در آن خانه آویزان کنند تا خانه از دید افراد بیگانه در امان باشد. از این رو تصمیم می گیرند خانه خدا را نیز که سنگ های آن بیرون زده بود و منظره خوشایندی نداشت، بپوشانند. به همین خاطر حضرت اسماعیل مقداری پشم گوسفند جمع کرد و آن را به قبایل اطراف داد تا برای کعبه پوششی مناسب ببافند. هر قسمتی از پرده که آماده می شد، آن را بر کعبه آویزان می کردند تا آن که مراسم حج فرا رسید اما هنوز قسمتی از خانه کعبه بدون پرده باقی مانده بود. به پیشنهاد همسر اسماعیل، قسمت باقی مانده را با حصیر پوشاندند.و هر طایفه از اعراب چیزی آورد و حصیر را برداشتند و پرده را تکمیل کردند.
در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: حضرت آدم (ع) کعبه را به وسیله پشم پوشاند، حضرت ابراهیم (ع) با الیاف گیاهی و حضرت سلیمان (ع) با نوع بافت عربی.
بنا به روایت تاریخ در سال 220 قبل از هجرت پیامبر اکرم (ص)، شاه «تبع حمیری»، پادشاه یمن به قصد ویران کردن مسجدالحرام و خانه کعبه به راه افتاد اما در بین راه سخت بیمار و زمین گیر شد. وی به راهنمایی یکی از عرب های بیابان گرد برای خانه خدا نذر کرد و شفا یافت. بنابراین برای آن دری با قفل و پوشش مناسب تهیه کرد. این پادشاه یمنی ابتدا خانه را با پوششی از برگ درخت نخل و بعد پارچه ای یمنی روی آن کشیده و در آخر با پارچه ای نرم و نازک و لطیف آن را پوشانید. جانشینان راه او را ادامه دادند و سال ها وظیفه آماده کردن پوشش خانه کعبه را بر عهده داشتند. آنها خانه خدا را با پارچه های یمنی قرمز راه راه می پوشاندند اما گاهی هم افراد به صورت موردی پوشش خانه خدا را آماده می کردند. نخستین زنی که در دوره جاهلیت این کار را کرد، «نبیله بنت حباب» مادر عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر اکرم (ص) بود. او حاجتی داشت، نذر کرده و حاجتش را گرفته بود، پوشش خانه کعبه را تهیه کرد. در دوره «قصی بن کلاب» از نیاکان پیامبر (ص) قبیله قریش مسئولیت تهیه پوشش خانه خدا را به عهده داشت تا این که یکی از ثروتمندان بزرگ مکه به نام «ابوربیعه مخزومی» بخشی از این وظیفه را پذیرفت. از آن زمان به مدت یک سال او پوشش خانه کعبه را تدارک می دید و سال دیگر قریش آن را به انجام می رساند.
قریش نیز به خصوص در اواخر عصر جاهلیت همواره بر کعبه پرده ای می پوشاندند که رنگ آن سبز یا زرد و جنس آن خز یا موی بافته شده بود. پیامبر اسلام (ص) تا فتح مکه نتوانست جامه ای بر خانه خدا بپوشاند اما بالاخره در سال هشتم هجری، پوششی از پارچه های یمنی برای کعبه تهیه کرد و از آن پس، خلیفه ها عهده دار این مسئولیت شدند و گاه جامه ای از پارچه های یمنی و گاه از پارچه های سفید مصری بر خانه کعبه می پوشاندند. خلیفه ها و پادشاهان مسلمان، در دوره های مختلف، این کار وظیفه و افتخاری بزرگ تلقی می کردند. در زمان رسول اکرم (ص) بر کعبه پارچه ای سفید رنگ با بافتی عربی می آویختند و بعدها از برد یمانی استفاده شد.
اولین کسی که خانه کعبه را با دیباج پوشاند «ابن زبیر» بود. در زمان بین هشام، پوشش خانه کعبه را در سال دو مرتبه یعنی هشتم ذیحجه و روز عاشورا را عوض می کردند. از آن جا که امکان داشت قسمت هایی از پرده کعبه را به عنوان تبرک برگیرند، در ایام حج دیبا را بر خانه کعبه آویزان می کردند و در روز عاشورا پوشش اصلی را بر خانه کعبه می آویختند. حضرت علی (ع) نیز در دوران خلافت خود برای کعبه پوشش می فرستاد. در زمان عبدالملک هر ساله پرده ای به مدینه فرستاده می شد و بر مسجدالنبی پهن می کردند و بعد آن را همراه عطر و عود به مکه می فرستادند. در حال حاضر کار تزیین پرده هایی که برای پوشش کعبه فرستاده می شود را هنرمندان شهر مکه بر عهده دارند اما این که چرا از رنگ سیاه برای این کار استفاده می کنند مطلبی است که تاکنون به آن اشاره نشده است.
:
عزاداری و گریه بر مصائب اولیای خدا، اگرچه نه از اصول و نه از فروع دین است، اما بی ارتباط و التزام با برخی از اصول و فروع دین نیست. نخستین گام، نشان دادن جایگاه این سنت دیرینه را در مجموعه دین و روشن کردن این مطلب است که عزاداری برای اولیای خدا، عموماً، و برای سیدالشهدا، خصوصاً، چه جایگاهی در اسلام دارد. پاسخ به این سؤال، نزد شیعه، سهل است و آنان نیاز چندانی به کاوش در این باره ندارند. زیرا اصل امامت، توابع و لوازمی دارد که احیای نام و یاد امامان، از آن جمله است، و احیای مرام و منش ائمه(ع) جز از رهگذر تولاّ و تبرّا ممکن نیست. نیاز به یادآوری نیست که عزاداری برای امام حسین(ع) بارزترین تجسم عینی تولا و تبرا است. بنابراین، عزاداری و گریه، نقطه آغازی است که به احیای اصل امامت می انجامد و از آن جا اساس دین را استحکام می بخشد.
جز آنچه گفته شد، شایسته ترین عنوانی که می توان از قرآن برای عزاداری برای امام حسین(ع )، نشان داد، «تعظیم شعائر الهی» است: «و منْ یُعظّم شعائرَ الله فانّها من تقوی القلوب». «شعائر»، جمع شعیره، به معنای علامت و نشانه است. قرآن کریم، خود برخی از مصادیق این نشانه ها را برشمرده است که: «صفا» و «مروه»، و «شتری که برای ذبح در منی می برند» از آن جمله است .وقتی ذبیحه حج در منطقه مقدس (صفا و مروه)، به دلیل ارتباط و انتساب آنها به خدا، از نشانه های او محسوب می شوند، به تنفیح مناط و به طریق اولویت، اولیای خدا، به دلیل ارتباط و انتساب بیشتر، مصداق های روشن تری برای شعائر الهی اند. ازسوی دیگر تعظیم شعائر، طرقی دارد که شادمانی در ایام سرور اولیا، و حزن و عزاداری در سالروز مصائب آنان، از آن جمله است. اگر کعبه و صفا و مروه و منی و عرفات، که جملگی از جمادات اند، به حرمت ارتباط با آیین خدا و انتساب به او، احترام می یابند، آیا بزرگداشت دوستان و اولیای او تعظیم شعائر الهی نیست؟
غیر از سفارش به تعظیم شعائر الهی، توصیه پیامبر(ص) در قرآن به دوستی با خویشاوندان او، ریشه ای دیگر برای عزاداری است. خداوند درقرآن مجید از زبان پیامبرش و خطاب به مؤمنان می گوید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّه فی القربی».بدین ترتیب اجر رسالت، دوستی با خویشان رسول است و اقتضای این دوستی، گریستن درمصیبت آنان و شادمانی در سرور آنان است.
:
ترجمه و شرح حدیث توسط مدیرمدیر وبلاگ ، از کتاب صوم یوم عاشوراء ، طریحی : و در حدیث راز و نیاز حضرت موسی علیه السلام با خداوند که گفت : بار پروردگارا علت اینکه امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بر سایر امت ها برتری دادی چیست ؟ خداوند فرمود : بخاطر ده ویژگی برتری دادم ، موسی گفت آن ویژگیها کدامند ؟ که عمل می کنند آن را تا اینکه بنی اسرائیل را امر کنم آن ها نیز آن را عمل کنند« مبرهن است که حضرت موسى علیه السلام مىخواهد موجبات افضلیت امت اسلام مثلا عظمت عاشورا را بداند تا به بنى اسرائیل بگوید که آن را تعظیم کنند »، خداوند گفت : نماز و زکاة و صوم« بنى اسرائیل هم این عبادات را داشتهاند پس یا مقصود این است که به کیفى که در اسلام هست نداشتهاند ویا منظور این است که این مجموعه دهتایى ازمختصات امت اسلامى است» و جهاد و جمعه در زمان ما براى همه روشن شده است که نماز جمعه و جماعت عبادت بسیار مبارک ودشمن شکنى است مانند جهاد» و جماعت و قرآن و علم« شاید مقصود علوم رسول خدا وائمه هدى و فاطمه زهرا علیهم السلام باشد که از غیر طریق قرآن در اختیار امت قرار گرفته است» و عاشوراء . موسی گفت بار پروردگارا عاشوراء چیست ؟ خداوند فرمود : گریه کردن و خود را به گریه زدن و انداختن« عاشوراء به لازمه آن معرفى شده است» و مرثیه داری و عزاداری کردن برمصیبت فرزند مصطفی ، ای موسی هیچ یک از بندگان من نیست در آن زمان که گریه کند و تباکی داشته باشد و عزاداری کند بر فرزند مصطفی إلاّ اینکه بهشت در آن زمان در حق او ثابت میگردد و بنده ای نیست انفاق کند از مالش در راه محبت پسر دختر پیامبر خدا ، طعامی و یا غیر آن را درهم باشد یا دینار إلاّ اینکه در دار دنیا برای هر یک درهم هفتاد درهم برای آن برکت میدهم و در مورد ورود به بهشت معاف بوده و مورد سوال و باز خواست قرار نخواهد گرفت و گناهانش را مورد بخشش قرار میدهم« این ثوابها وبرکات براى عزادارن حضرت سید الشهدا براى کسانى که روایت این باب را درست ببینند جاى تردید و شک ندارد البته بشرطها و یا بشروطها» و قسم به عزت و جلالم مرد یا زنی نیست که روز عاشوراء و در غیر روز عاشوراء اشک چشمش جاری شود حتی یک قطره إلاّ اینکه أجر و ثواب صد شهید برایش نوشته شود.
:
قانون مجازات اسلامی، در تبصره ماده 638 در بیان جرایم ضدعفت و اخلاق عمومی، بیحجابی را جرم سزاوار مجازات شمرده است و مینویسد:
"زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی، ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد."
در قانون رسیدگی به تخلفات استفاده کنندگان البسه خلاف شرع (مصوب 28/12/1365 ) مجلس شورای اسلامی و نیز ماده قانون البسه مبتذل در بیانی مشابه آمده است:
"کسانی که در انظار عمومی، وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و هتک عفت عمومی باشد، توقیف و خارج از نوبت در دادگاه صالح، محاکمه و حسب مورد به یکی از مجازاتها محکوم میگردند. مجازات این اشخاص، حبس از سه ماه تا یکسال و جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال و یا 74 ضربه شلاق با یک یا دو مجازات مذکور میباشد".
قانون تعزیرات اسلامی نیز بیحجابی را در کنار برخی رفتارهای همسنخ از جمله انحرافها، سزاوار برخورد قضایی دانسته است که آن رفتارها عبارتند از: رعایت نکردن حجاب در معابر عمومی ( ماده 638)، انجام فعل حرام ( ماده 638)، تشویق یا انجام فساد و فحشا ( ماده 639)، استفاده از وسایلی که عفت عمومی را جریحهدار میسازد. (ماده 640)
1 ـ شخصیت بزه دیده، سلامت روانی و امنیت اخلاقی جامعه ، حوزه هایی هستند که با تحقق جرم عدم رعایت حجاب شرعی مورد تعرض و آسیب واقع می شوند. بنابر این، جرم در حوزه ی جرایم عمومی بوده و تعقیب کردن مرتکب آن نیازمند دعوای شاکی خصوصی نمی باشد.
2- برابر ماده 3 قانون مجازات اسلامی "قوانین جزائی درباره کلیه کسانی که در قلمرو حاکمیت زمینی ، دریائی و هوائی جمهوری اسلامی ایران مرتکب جرم شوند اعمال می گردد". بنابراین با توجه به این حکم قانونی و اطلاق تبصره مذکور ، کلیه زنانی که در قلمرو حاکمیت جمهوری اسلامی هستند مکلف به رعایت حجاب شرعی می باشند و عوامل « مذهب » و « تابعیت » در تحقق این جرم مدخلیتی ندارند، لذا اگر یک زن غیر مسلمان نیز بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شود مرتکب جرم گشته است .
جرم عدم رعایت حجاب شرعی از جمله جرایم معاونت بردار است . بنابر ماده 43 قانون مجازات اسلامی معاون در جرم کسی است که؛ دیگری را تحریک یا ترغیب یا تهدید یا تطمیع به ارتکاب جرم نماید و یا بوسیله دسیسه و فریب و نیرنگ موجب وقوع جرم شود، با علم و عمد وسایل ارتکاب جرم را فراهم کند و یا طریق ارتکاب آن را با علم به قصد مرتکب ارائه دهد، عالما و عامدا وقوع جرم را تسهیل کند .
از جمله مصادیق بارز معاونت در جرم بحث ، تهیه وسایل ارتکاب این جرم یعنی لباس هایی است که استفاده از آن در ملاعام خلاف شرع بوده و از مصادیق فقدان حجاب شرعی موضوع ماده 638 قانون مجازات اسلامی است . بنابر این تولید کنندگان ، توزیع کنندگان و فروشندگان این نوع البسه مشمول بند 2 ماده 43 بوده و تحت تعقیب قانون قرار خواهند گرفت.
البته قانون گذار با هدف پیشگیری از جرم و جلوگیری از شیوع وسایل جرم ، این نوع معاونت در جرم را موضوع جرم مستقلی قرار داده است که مشمول قانون "نحوه رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهائی که استفاده از آنها در ملاعام خلاف شرع است یا عفت عمومی را جریحه دار می کند" می باشد.
از سویی نیز به دلیل عدمی بودن رفتار مجرمانه جرم مذکور ، وسیله در تحقق آن « موضوعیت » ندارد. به بیان دیگر ظاهر شدن در هر وضعیتی که کفایت حجاب شرعی را نکند از مصادیق جرم عدم رعایت حجاب شرعی است . هویدا و نمایان بودن تمام یا بخشی از موی سر ، آشکار بودن گردن و سینه بواسطه نحوه بستن روسری ، استفاده از لباس های تنگ و بدن نما و آرایش صورت و دستها همگی از مصادیق جرم عدم رعایت حجاب شرعی است . تشخیص مصادیق بر عهده دادگاه است .
در خصوص مکان ارتکاب جرم، مکان تحقق این جرم معابر و انظار عمومی می باشد . حکم شماره 413 ـ1316،2،31 دیوان عالی کشور ، ما را در شناخت معابر عمومی یاری می رساند "مقصود از ارتکاب عمل منافی عفت به طور علنی اعم است از اینکه عمل در مرئی و منظر عمومی واقع شود و یا در مکانی که مستعد عموم باشد و قصد مرتکب پنهان نمودن محل و احتراز از علنی بودن و آشکار شدن آن تاثیری نخواهد داشت بنابراین ارتکاب عمل منافی عفت در پس کوچه و تاریکی شب مشمول ارتکاب عمل در علن خواهد بود" ( اصول قضائی عبده ، ص 222 )
جرم عدم رعایت حجاب شرعی از لحاظ حصول نتیجه مجرمانه یک جرم « مطلق » بوده و صرف تحقق رفتار مجرمانه و تشکیل عنصر مادی در آن ، مرتکب را مستوجب مجازات قانونی می سازد. حصول نتیجه مجرمانه و در پی آن وجود سوء نیت خاص از شرایط تحقق این جرم نمی باشد ، بنابراین صرف عدم مراعات حجاب شرعی در مناظر عمومی موجب تحقق جرم است فارغ از آنکه امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه به مخاطره بیفتد یا نبیفتد.
جرم عدم رعایت حجاب شرعی از دیدگاه آیین دادرسی کیفری
مطابق بند یک ماده 21 آیین دادرسی کیفری جرم عدم رعایت حجاب شرعی از جمله « جرایم مشهود » محسوب می گردد. در مواجهه با جرایم مشهود ضابطین دادگستری موظف هستند هر اقدام موثر در حفظ آثار و علائم جرم و همچنین هر اقدامی جهت جلوگیری از فرار متهم را انجام دهند.
:
و لیضربن بخمرهن علی جیوبهنّ و لا یبدین زینتهنّ.[1] (به زنان با ایمان بگو): اطراف روسریهای خود را بر سینة خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند. با تشریع وجوب حجاب زنان سعی در تقیّد به آن داشته اند و به مرور حفظ حجاب در فرهنگ مسلمانان جای گرفت. چنانچه ام سلمه، همسر گرامی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در توصیف حجاب زنان مدینه می گوید: «لمّا نزلت هذه الآیه، خرج نساء الانصار کانّ علی روسهنّ الغربان من اکسیةِ سودٍ یلبسنها.[2] یعنی چون آیة حجاب نازل شد. زنان انصار (اهل مدینه) در حالی از خانه خارج می شدند که انگار بر سرهایشان کلاغ بود آن چنان که چادرهای سیاه می پوشیدند. بدین ترتیب حجاب و پوشیده بودن زن و احکام آن و نیز احکام نامحرم و محرم مورد توجه واقع شد و ائمه معصومین در صدد تبیین آن برآمدند. به عنوان مثال مردی از امام صادق چنین می پرسد: ما یحلّ آن یری من المرأة اذا لم یکن محرما قال ـ علیه السّلام ـ الوجه و الکفان والقدمان.[3] یعنی چه مقدار از بدن زن را یک مرد نامحرم می تواند ببیند. امام می فرماید: صورت دو دست و دو روی پا. همچنین کوتاهی و بلندی یا نازکی و بدن نما بودن لباس هم مورد توجه بود چنانچه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در دستوری خطاب زنان می فرماید: «علیکم بالصفیق فانّ من رقّ ثوبه رقّ دینه.[4] بر شما باد که لباس ضخیم بپوشید. چه هر که لباسش نازک باشد دینش هم نازک است در جایی دیگر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز چنین دستوری به مردی می دهد. آنجا که پارچه نازکی را به آن حضرت هدیه می اورند، ایشان، مقداری از آن را به یکی از صحابه اعطا نموده و فرمودند: اصدعها صدعین فاقطع احداهما قمیصاً و اعط الاخری امرأتک تختمر به. آن را دو شقه کن، با یکی پیراهنی (یا عبا) برای خود بدوز و دیگری را به همسرت بده تا سرش را با آن بپوشاند.»
چون مرد خواست برود باز پیامبر فرمود: وأمر امرأتک آن تجعل تحته ثوباً لا یصفها[5] اما به زنت دستور بده از زیر آن لباسی بپوشد تا بدنش را نشان ندهد. باری بدین سان ائمه در حفظ شدید حجاب تأکید داشته اند و بر آن سفارش می کرده اند حتی موارد احتمال ایجاد زمینة گناه را هم مورد اشاره قرار داده اند آن چنان که شاید مورد تعجب واقع شود. به عنوان مثال روزی مردی خدمت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می آید و چنین سؤال و جوابی می شود: اختی یا رسول الله تکشف شعرها بین یدی. قال: لا قال:لم قال اخاف علیک اذا ابدت شیئاً من محاسنها الیک ان یستفزّک الشیطان. یعنی ای رسول خدا خواهرم در نزد من موهایش را باز می دارد حضرت می فرماید: نه سزاوار نیست. مرد می پرسد: چرا؟ فرمود: می ترسم بر تو، از اینکه چون زیبائی هایش را بر تو نشان دهد شیطان سراغ تو آید. در جایی دیگر چنین دستور داده اند: قال النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ایما امرأة وضعت خمارها فی غیر بیت زوجها فقد هتکت حجابها. یعنی هر زنی که روسری خود را در خانه ای غیر از خانة شوهرش بردارد همانا حجاب خود را هتک کرده است. اما، ظاهراً، آنچه که در بررسی ها بدان دست یافتیم این است که در زمان ائمه فرهنگ بی حجابی یا بدحجابی، رایج نبوده است و حتی خود مردان نسبت به آن حساسیت نشان می داده اند لذا موردی نیافتیم که ائمه اطهار به امر به معروف و نهی از منکری در چنین مواردی اقدام کرده باشند. برای شدت حساسیت به حجاب می توان به عنوان مثال به زنان و کنیزان یزید اشاره کرد، او که خود شخصی زناکار و فاسق بوده است اما در مورد پوشیده بودن زنان و کنیزان خود حساس بوده. چنانچه بعد از واقعة کربلا، حضرت زینب (س) نسبت به هتک حجاب زنان حرم عاشورائیان، به یزید عتاب می کند
و می فرماید: أمن العدل یابن الطلقاء، تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن.[6] ای زادةآزاد شده (رسول خدا) آیا این درست که زنان و کنیزان خود را پوشیده بداری و دختران پیامبر را به اسارت کشی؟ در حالی که حجاب آنها را هتک کرده اند و صورتشان را آشکار ساخته اند. اما انگار در صدر اسلام و اوان تشریع حجاب مواردی از بی حجابی بوده است که نسبت به آنها عکس العمل نشان داده شده است به عنوان مثال روایت است که روزی اسماء (خواهر عایشه) به خانه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـآمد در حالی که لباس نازک و بدن نما پوشیده بود رسول اکرم روی خویش را از او برگردانده و فرمودند: یا اسماء انّ المرأة اذا بلغت المحیض لم تصلح ان یری منها هذا و هذا ـ و اشار الی کفه و وجهه.[7] یعنی ای اسماء موقعی که زن بالغ شد نباید از بدن او جز دست و صورتش دیده شود. در موردی دیگر چنین از عایشه روایت شده است: دخلت نسوة بنی تمیم علی عایشه و علیهنّثیاب رقاق، فقالت عایشه: ان کنتنّ مؤمنات فلیس هذا بلباس المؤمنات[8] یعنی روزی زنان قبیله تمیم نزد عایشه آمدند در حالی که لباس نازک پوشیده بودند پس عایشه به آنها گفت: اگر شما زنان با ایمان هستید این لباس زن با ایمان نیست. در نهایت توجه به دو نکتة ضروری است که می توان از مطالب بالا بدان دست یافت: اینکه چقدر زن مسلمان باید نسبت به حجاب خود حساس باشد چنانچه جناب سکینه از وضع پوشش خود در دربار یزید گریان بود و زمانی که یزید از او پرسید چرا گریه می کنی فرمود: کیف لا تبکی من لیس لها ساتر یستر وجهها عنک.[9] یعنی چگونه گریه نکند کسی که حجابی ندارد تا رویش را از تو بپوشاند. اما رسول اکرم از اوضاع آخر الزمان چنین خبر داده اند نساءٌ کاسیاتٌ عاریاتٌ مائلاتٌ ممیلاتٌ رؤسهنّ مثل اسنمة البخت لا یدخلن الجنه و لا یجدن ریحها.[10]
زنانی (خواهند آمد) که پوشیده اند اما عریانند (انگار هیچ نپوشیده اند) مایل به گناه هستند به سوی گناه اغوا می کنند، موهایشان چونان کوهان شتر است، وارد بهشت نمی شوند و حتی بویش را استشمام نکنند.و بر ماست که با توجه به فرمایشات آنان مراقبت دستهای نامریی باشیم که در صدد بی عفتی زنان جامعه هستند.
اما حجاب فاطمه زهرا (س) اینگونه بوده است: هی لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها. تطاء ذویولها.[11] روسری اش را می بست بر چادرش فرو می رفت در حالی که دامنه چادرش (تا انتهای پاهایش بود) و گاه زیر پایش می ماند.
[1] . سورة نور، آیة 31.
[2] . ابوداوود، السنن، تحقیق محیی الدین عبدالحمید، بیروت، مکتبه العصریه، ج 4، ص 61.
[3] . حرّ عاملی، وسائل الشیعة،بیروت، دار احیاء التراث العربی، بدون تا، ج 14، ص 146.
[4] . علامه مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتب الاسلامیه، 1366، چاپ دوم، ج 83، ص 184.
[5] . ابوداوود، پیشین، ص 65.
[6] . علامه مجلسی،پیشین، ج 45،ص 134.
[7] . ابوداوود، پیشین، ص 62.
[8] . قرطبی، تفسیر القرآن، سورة احزاب، ذیل آیة 59.
[9] . فتحیه فتاحی زاده،حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1373، ص 136.
[10] . همان.
[11] . علامه طبرسی، الاحتجاج، قم،اسوه، 1413 چاپ اول، ج 1،ص 253.
: